فراموشت نمیکنم!2. P.4
☆پارت ۴ فصل۲☆
جزززز یونا... چون اونم قربانی بود
[ویو ا.ت]
اصلا حالم خوب نبود یونا بلندم کرد...
÷هی...گریه نکن اینا ارزش اشکاتو ندارن
+هوم...
بلند شدیم بدون نگاه کردن رفتیم خونه
*نکته*ا.ت و کوک باهم خونه دارن
به اصرار یونا رو بردم خونه که یهو کوک صدام کرد...
=چیشده! این این یونا نیس؟
÷چرا خودمم
=ابجی جونم
÷جونگ کوک اتاق ا.ت کجاست؟
=بالا^تعجب^
جونگ کوکم پشت سرمون اومد سرمو پایین انداختم که منو نبینه... یونا منو برد تو اتاق... خواستم لباسمو عوض کنم که....
=ا.ت خوبی؟
÷نه خوب نیست
=ا.ت شمایی ایا؟
+نه کوکی،خوب نیستم
=برو یه دوش بگیر تا یونا همه چیزو برام تعریف کنه
+باشه
[ویو کوک]
منو یونا اومدیم بیرون نشستیم رو مبل...
=خب میشنوم
÷خب تهیونگ به منو خواهرشو جیمینو جین گفته بود بریم جلو کافه ای که کار میکرد که دیدیم این دوتا دارن باهم بحث میکنن(کامل همه چیزو تعریف کرد)
=من این جیمینو گیر بیارم میکشمش
÷نمیخوای تهیونگو بکشی؟
_نه...^اروم^
÷چرا؟
_خب راستش از این مطمئنم که اجیم براش مهمه
÷پس اون دختری که تو خواب ازش حرف میزنه ا.ت هست؟
=اوم... میگن تهیونگ اوضاع روحی روانی خوبی نداره... باهاش بودی چطور بود؟
÷ما فقط اسما باهم بودیم وگرنه من هفته ای یکبار اونم برای گزارش کار میدیدمش
=تهیونگ میتونه درمان بشه... خودش نمیخواد
÷چرا؟تو از کجا میدونی؟
=خب بالاخره هرکی که خواهرم درموردش حرف میزنه رو باید بشناسم😅
÷تو دیگه خیلی پیگیری^خنده^
=باورم نمیشه تو از من بزرگتری
÷درمورد منم تحقیق کردی بیشورررر😑
=هه هه😁🤭
داشتیم حرف میزدیم که ا.ت با یه لباس گشاد اومد پایین
=میبینم تمیز شدی
+میخوای کثیف بشم؟
=اره
+پس خدافظ
=کجا؟
+تو غذا
=ا.ت😐
+باشه فهمیدم
ا.ت اومد نشست
÷لجبازی شمارو من هیچجا ندیدما
=نبایدم ببینی😏بگید ببینم چیشد که دوتا رقیب عشقی بهترین دوست هم شدن
÷+از جیمین متنفرم احمققق
=اوه اوه اوه ترسیدم😂😂😂
+کوفت^بیحال^
=ا.ت چیکار کنم؟
+خوابم میاد
=چجوری بخوابونمت؟
+محاله
÷چرا نمیگیرم چی میگین؟
+چون حرفای برادر خواهریمون قابل پخش نیست
÷بله بله🤨
=میفهمیم دیگه حالا ولش
[پرش زمانی به ۲ سال بعد]
*نکته* هیچ اتفاق خاصی نمیفته فقط ا.ت با یونا دوست صمیمی میشه و کوکم با میونگ ازدواج میکنه🙃😂
[ویو ا.ت]
یونا زنگ میزنه:
÷سلام خرس
+ساعت ۷ صبحه روز تعطیلم ولمون نمیکنی؟^خوابالود^
÷پاشو داداشتو بیدار کن سالگرد ازدواجشونه
+خب چرا به من زنگ زدیییی
و قطع کردم...
خب فردا پارت میزارم بای بای
جزززز یونا... چون اونم قربانی بود
[ویو ا.ت]
اصلا حالم خوب نبود یونا بلندم کرد...
÷هی...گریه نکن اینا ارزش اشکاتو ندارن
+هوم...
بلند شدیم بدون نگاه کردن رفتیم خونه
*نکته*ا.ت و کوک باهم خونه دارن
به اصرار یونا رو بردم خونه که یهو کوک صدام کرد...
=چیشده! این این یونا نیس؟
÷چرا خودمم
=ابجی جونم
÷جونگ کوک اتاق ا.ت کجاست؟
=بالا^تعجب^
جونگ کوکم پشت سرمون اومد سرمو پایین انداختم که منو نبینه... یونا منو برد تو اتاق... خواستم لباسمو عوض کنم که....
=ا.ت خوبی؟
÷نه خوب نیست
=ا.ت شمایی ایا؟
+نه کوکی،خوب نیستم
=برو یه دوش بگیر تا یونا همه چیزو برام تعریف کنه
+باشه
[ویو کوک]
منو یونا اومدیم بیرون نشستیم رو مبل...
=خب میشنوم
÷خب تهیونگ به منو خواهرشو جیمینو جین گفته بود بریم جلو کافه ای که کار میکرد که دیدیم این دوتا دارن باهم بحث میکنن(کامل همه چیزو تعریف کرد)
=من این جیمینو گیر بیارم میکشمش
÷نمیخوای تهیونگو بکشی؟
_نه...^اروم^
÷چرا؟
_خب راستش از این مطمئنم که اجیم براش مهمه
÷پس اون دختری که تو خواب ازش حرف میزنه ا.ت هست؟
=اوم... میگن تهیونگ اوضاع روحی روانی خوبی نداره... باهاش بودی چطور بود؟
÷ما فقط اسما باهم بودیم وگرنه من هفته ای یکبار اونم برای گزارش کار میدیدمش
=تهیونگ میتونه درمان بشه... خودش نمیخواد
÷چرا؟تو از کجا میدونی؟
=خب بالاخره هرکی که خواهرم درموردش حرف میزنه رو باید بشناسم😅
÷تو دیگه خیلی پیگیری^خنده^
=باورم نمیشه تو از من بزرگتری
÷درمورد منم تحقیق کردی بیشورررر😑
=هه هه😁🤭
داشتیم حرف میزدیم که ا.ت با یه لباس گشاد اومد پایین
=میبینم تمیز شدی
+میخوای کثیف بشم؟
=اره
+پس خدافظ
=کجا؟
+تو غذا
=ا.ت😐
+باشه فهمیدم
ا.ت اومد نشست
÷لجبازی شمارو من هیچجا ندیدما
=نبایدم ببینی😏بگید ببینم چیشد که دوتا رقیب عشقی بهترین دوست هم شدن
÷+از جیمین متنفرم احمققق
=اوه اوه اوه ترسیدم😂😂😂
+کوفت^بیحال^
=ا.ت چیکار کنم؟
+خوابم میاد
=چجوری بخوابونمت؟
+محاله
÷چرا نمیگیرم چی میگین؟
+چون حرفای برادر خواهریمون قابل پخش نیست
÷بله بله🤨
=میفهمیم دیگه حالا ولش
[پرش زمانی به ۲ سال بعد]
*نکته* هیچ اتفاق خاصی نمیفته فقط ا.ت با یونا دوست صمیمی میشه و کوکم با میونگ ازدواج میکنه🙃😂
[ویو ا.ت]
یونا زنگ میزنه:
÷سلام خرس
+ساعت ۷ صبحه روز تعطیلم ولمون نمیکنی؟^خوابالود^
÷پاشو داداشتو بیدار کن سالگرد ازدواجشونه
+خب چرا به من زنگ زدیییی
و قطع کردم...
خب فردا پارت میزارم بای بای
۴.۵k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.