ویو ۱ سال بعد
ویو ۱ سال بعد
بعد ۱ سال من به جونگکوک اعتماد کردم و باهاش ازدواج کردم الان چند ماه از ازدواجمون میگذره اوایل ازدواجمون جونگکوک خیلی باهام خوب بود ولی بعد چند روز باهام سرد شد مجبورم کرد اتاقمون جدا باشه و بعد از اون دیگه رابطه نداشتیم
ویو جونگکوک
من عاشق ا/تم و عاشقانه میپرستمش ولی رابطه زناشوییمون رو دوست ندارم برای همین با منشیم زیاد رابطه دارم
ویو ا/ت
تلفنم زنگ خورد برداشتم
×ناشناس
+بله
×اگر واقعا میخوای بدونی چرا شوهرت باهات سرده بیا به آدرسی که بهت میگم
+اولش تعجب کردم ولی بعدش به خودم گفتم چرا که نه میرم ببینم چرا دیگه دوسم نداره
+رفتم به اون مکانی که گفته بود اونجا بار بود با فکری که به ذهنم رسید خیلی ترسیدم اروم اروم رفتم سمت بار از یه آقایی پرسیدم جئون جونگکوک اینجاست اونم گفت داخل یکی از اتاقاس
دعا دعا میکردم اون چیزی که تو فکرمه نباشه
+در اتاقتون اروم باز میکردم و میدیدم کسای دیگه اروم اروم رفتم سمت آخری با چیزی که دیدم خشکم زد اون جونگکوک بود با لیا بهترین دوستم وقتی منو دید هول شد سریع ازش کشید بیرون
_ا/تم بهت ت..تو..ضیح ..میدم (لکنت و ترس)
+چیو اینکه بهم داری خیانت میکنی این بود از اعتمادت
×ددی این هرزه کیه
+لیا واقعا برات متاسفم و ممنونم ازت آقای جئون نگران نباش فردا برات داد خواست طلاق میفرستم تا سریع از دستم خلاص شی (با گریه)
+و از اونجا رفتم
_با آخری چیزی که گفت قلبم وایساد من...من چیکار کردم سریع رفتم بیرون تا پیداش کنم و التماسش کنم ولی نبود سریع رفتم خونمون دیدم داره میره سریع دستشو گرفتم
_ا/ت تروخدا ببخشید غلط کردم اشتباه کردم
+ اشتباه نکن تو اشتباه نکردی انتخاب کردی تو از اولم لیاقتت همینا بود فقط اینو یادت باشه موقعی که داشتی ستاره هارو میشمارد ماه از دوست دادی پس با همون ستارهات خوش باش(چه جمله ای گفتم پرام) و سریع رفتم
_رفتم خونه به خودم اومدم من حتی اتاقمونم جدا کردم حتی نشد بغلش کنم واقعا این درسته که وقتی یه چیزیو از دست میدی قدرشو میدونی و میفهمی بدون اون هیچ و پوچی رفتم اتاقش حتی یه دونه لباسم نزاشته حتی رخته خوابم برده فکر کنم میدونه اگه نباشه میرفتم روی تختش و بوش میکردم
ویو صبح
+رفتم یه لباس تقریبا باز انتخاب کردم و به خودم تو آینه گفتم سلام زندگی مجردی دارم میام و رفتم سمت دادگاه از اونجایی مدرک کافی داشتم بدون هیچ چیزی میتونستم ازش جدا شم
_ اصلا شبو نخوابیدم چشام گود افتاده بود رفتم پایین سر وضعمو درست کردم و رفتم سمت دادگاه من عمرا طلاقش بدم اگه طلاقش بدم میره و من بدون اون میمیرم از همه کسمه
رفتم سمتش با لباسی که پوشیده بود عصبی دستشو گرفتم بهش گفتم این چیه پوشیدی ها با داد
+به تو چه آقای محترم ما دیگه نسبتی نداریم
(خلاصه رفتن دادگاه بعد کلی دعوا فلان با مدرک های کافی ا/ت از جونگ کوک جدا شد)
رفتم بیرون جونگکوک یه نگاه التماس بار بهم کرد ولی من راهمو کشیدم و رفتم
در قسمت بعد خواهید خوند قسمت آخره فکر کنم
جونگکوک (جیغغغغ)
من..و..م..یبخ..شی (سرفه)
بله
اون ا/ت منه
شرطا هرموقع ۲۰۰ تایی شدیم
بعد ۱ سال من به جونگکوک اعتماد کردم و باهاش ازدواج کردم الان چند ماه از ازدواجمون میگذره اوایل ازدواجمون جونگکوک خیلی باهام خوب بود ولی بعد چند روز باهام سرد شد مجبورم کرد اتاقمون جدا باشه و بعد از اون دیگه رابطه نداشتیم
ویو جونگکوک
من عاشق ا/تم و عاشقانه میپرستمش ولی رابطه زناشوییمون رو دوست ندارم برای همین با منشیم زیاد رابطه دارم
ویو ا/ت
تلفنم زنگ خورد برداشتم
×ناشناس
+بله
×اگر واقعا میخوای بدونی چرا شوهرت باهات سرده بیا به آدرسی که بهت میگم
+اولش تعجب کردم ولی بعدش به خودم گفتم چرا که نه میرم ببینم چرا دیگه دوسم نداره
+رفتم به اون مکانی که گفته بود اونجا بار بود با فکری که به ذهنم رسید خیلی ترسیدم اروم اروم رفتم سمت بار از یه آقایی پرسیدم جئون جونگکوک اینجاست اونم گفت داخل یکی از اتاقاس
دعا دعا میکردم اون چیزی که تو فکرمه نباشه
+در اتاقتون اروم باز میکردم و میدیدم کسای دیگه اروم اروم رفتم سمت آخری با چیزی که دیدم خشکم زد اون جونگکوک بود با لیا بهترین دوستم وقتی منو دید هول شد سریع ازش کشید بیرون
_ا/تم بهت ت..تو..ضیح ..میدم (لکنت و ترس)
+چیو اینکه بهم داری خیانت میکنی این بود از اعتمادت
×ددی این هرزه کیه
+لیا واقعا برات متاسفم و ممنونم ازت آقای جئون نگران نباش فردا برات داد خواست طلاق میفرستم تا سریع از دستم خلاص شی (با گریه)
+و از اونجا رفتم
_با آخری چیزی که گفت قلبم وایساد من...من چیکار کردم سریع رفتم بیرون تا پیداش کنم و التماسش کنم ولی نبود سریع رفتم خونمون دیدم داره میره سریع دستشو گرفتم
_ا/ت تروخدا ببخشید غلط کردم اشتباه کردم
+ اشتباه نکن تو اشتباه نکردی انتخاب کردی تو از اولم لیاقتت همینا بود فقط اینو یادت باشه موقعی که داشتی ستاره هارو میشمارد ماه از دوست دادی پس با همون ستارهات خوش باش(چه جمله ای گفتم پرام) و سریع رفتم
_رفتم خونه به خودم اومدم من حتی اتاقمونم جدا کردم حتی نشد بغلش کنم واقعا این درسته که وقتی یه چیزیو از دست میدی قدرشو میدونی و میفهمی بدون اون هیچ و پوچی رفتم اتاقش حتی یه دونه لباسم نزاشته حتی رخته خوابم برده فکر کنم میدونه اگه نباشه میرفتم روی تختش و بوش میکردم
ویو صبح
+رفتم یه لباس تقریبا باز انتخاب کردم و به خودم تو آینه گفتم سلام زندگی مجردی دارم میام و رفتم سمت دادگاه از اونجایی مدرک کافی داشتم بدون هیچ چیزی میتونستم ازش جدا شم
_ اصلا شبو نخوابیدم چشام گود افتاده بود رفتم پایین سر وضعمو درست کردم و رفتم سمت دادگاه من عمرا طلاقش بدم اگه طلاقش بدم میره و من بدون اون میمیرم از همه کسمه
رفتم سمتش با لباسی که پوشیده بود عصبی دستشو گرفتم بهش گفتم این چیه پوشیدی ها با داد
+به تو چه آقای محترم ما دیگه نسبتی نداریم
(خلاصه رفتن دادگاه بعد کلی دعوا فلان با مدرک های کافی ا/ت از جونگ کوک جدا شد)
رفتم بیرون جونگکوک یه نگاه التماس بار بهم کرد ولی من راهمو کشیدم و رفتم
در قسمت بعد خواهید خوند قسمت آخره فکر کنم
جونگکوک (جیغغغغ)
من..و..م..یبخ..شی (سرفه)
بله
اون ا/ت منه
شرطا هرموقع ۲۰۰ تایی شدیم
۴.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.