عنوان:اردو کلاسی ۲
عنوان:اردو کلاسی ۲
متن:ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟜
شوتو از ا/ت پرسید : تو.... تاحالا عاشق شدی؟
ا/ت جا خورد ولی گفت : نه راستش ولی خب... نمیدونم.... شاید کسی منو عاشق خودش کنه نمیدونم...
شوتو: نظرت درباره عشق چیه؟؟؟
ا/ت جا خورد و براش عجیب بود که شوتو امروز همچین سوالایی بپرسه و براش عجیبه ولی در رابطه با سوال شوتو ا/ت جواب داد
ا/ت : شیرینه وقتی اون فرد رو میبینی... تپش قلب میگیری دست خودت نیست ولی گاهی نگاش میکنی و به فکرشی و ازش محافظت میکنی و باهاش مهربونی... گ... گاهی اوقات میگی با خودت که بهش بگم دوستش دارم یا نه و میترسی از این که هست یک طرفه باشه ولی عشق هم تلخه و هم شیرینه:)
و بعد از کمی حرف اتوبوس متوقف شد و همه پشت به اتوبوس ایستادن و منتظر گروه بندی بودن
ایزاوا اسمای بچه هارو گفت بر اساس قرعه کشی که با ا/م سنسه داشتن خوند
ایزاوا :خب، باکوگو و کیریشما باهم
میدوریا و دنکی باهم( میدوریا ی بدبخت•-•)
جیرو و اشیدو باهم وووووو......
ا/ت و شوتو باهم....
شوتو گفت: مگه ا/ت توی اون کلاس نیست پس چرا با کلاس ما افتاده؟؟؟
ایزاوا : دخترا خیلی اسرار کردن مخصوصا دنکی و مینتا که اسرار کرده بودن شوتو خوشحال شد و گیج هم بود ولی با این حال اهمیتی نمیداد غروب بود و بچه های دو کلاس باهم همکاری کردن و چوب اوردن برای اتیش و ا/ت هم نبود معلوم نبود کجاست شوتو به اوراراکا گفت میره دنبال ا/ت چون ندیدتش و اوراراکا هم قبول کرد و مشغول پیدا کردن چوب ها شد و شوتو همونطور داشت راه میرفت که به ساحل رسید و ا/ت رو دید که به غروب افتاب نگاه میکنه و به صدای دریا گوش میده رفت و پیشش نشست و توجه ا/ت به شوتو جلب شد و شوتو سلام کرد و ا/ت هم متقابل سلام کرد و گفت:
پارت بعد رو تا 🤍❤۶ تا لایک کنید اوکیه و 🤍❤۴تا کامنت❤🤍 اریگاتو کیوتام❤🤍
متن:ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟜
شوتو از ا/ت پرسید : تو.... تاحالا عاشق شدی؟
ا/ت جا خورد ولی گفت : نه راستش ولی خب... نمیدونم.... شاید کسی منو عاشق خودش کنه نمیدونم...
شوتو: نظرت درباره عشق چیه؟؟؟
ا/ت جا خورد و براش عجیب بود که شوتو امروز همچین سوالایی بپرسه و براش عجیبه ولی در رابطه با سوال شوتو ا/ت جواب داد
ا/ت : شیرینه وقتی اون فرد رو میبینی... تپش قلب میگیری دست خودت نیست ولی گاهی نگاش میکنی و به فکرشی و ازش محافظت میکنی و باهاش مهربونی... گ... گاهی اوقات میگی با خودت که بهش بگم دوستش دارم یا نه و میترسی از این که هست یک طرفه باشه ولی عشق هم تلخه و هم شیرینه:)
و بعد از کمی حرف اتوبوس متوقف شد و همه پشت به اتوبوس ایستادن و منتظر گروه بندی بودن
ایزاوا اسمای بچه هارو گفت بر اساس قرعه کشی که با ا/م سنسه داشتن خوند
ایزاوا :خب، باکوگو و کیریشما باهم
میدوریا و دنکی باهم( میدوریا ی بدبخت•-•)
جیرو و اشیدو باهم وووووو......
ا/ت و شوتو باهم....
شوتو گفت: مگه ا/ت توی اون کلاس نیست پس چرا با کلاس ما افتاده؟؟؟
ایزاوا : دخترا خیلی اسرار کردن مخصوصا دنکی و مینتا که اسرار کرده بودن شوتو خوشحال شد و گیج هم بود ولی با این حال اهمیتی نمیداد غروب بود و بچه های دو کلاس باهم همکاری کردن و چوب اوردن برای اتیش و ا/ت هم نبود معلوم نبود کجاست شوتو به اوراراکا گفت میره دنبال ا/ت چون ندیدتش و اوراراکا هم قبول کرد و مشغول پیدا کردن چوب ها شد و شوتو همونطور داشت راه میرفت که به ساحل رسید و ا/ت رو دید که به غروب افتاب نگاه میکنه و به صدای دریا گوش میده رفت و پیشش نشست و توجه ا/ت به شوتو جلب شد و شوتو سلام کرد و ا/ت هم متقابل سلام کرد و گفت:
پارت بعد رو تا 🤍❤۶ تا لایک کنید اوکیه و 🤍❤۴تا کامنت❤🤍 اریگاتو کیوتام❤🤍
۵.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.