part13
"کوک"
خیلی بده...نباید بزارم بیشتر از این بمونه
سوجین : خب..بنظر میاد الانه که برسن..تهیونگ تو هم برو به منشیا کمک کن جات اینجا نیس...ات بهتره اینجا بمونی تا جیمین بیاد
ات : من مشکلی ندارم اگه برا اقای جئون مزاحمت اینجاد نشه
تو با حرفات اخه من چطور بهت نه بگم...
کوک : ات...
ات : هوم؟
"ات"
جونگ کوک دستشو بشت گردنم گزاشت و سرشو نزدیکم اورد
سوجین : یا....
که در اتاق باز شد و حالت چهره جونگ کوک سرد و بی روح شد
کوک : کسی بهتون یاد نداده در بزنید
تهیونگ : شرمنده، ولی اقای جانگ اومدن
سوجین و اقای کیم هم چهرشون سرد شد...یعنی تو همچین مواقعی اینشکلین
ات :*شوکه*
اون...چرا اینجاس
سونگهو : مزاحمت شدم جئون؟...*شوکه*تو
ات :*ترس*
دستام شروع کردن لرزیدن
کوک : عزیزم...داری میلرزی..سردته؟
جونگ کوک کتشو در اورد و رو شونه هام انداخت و دم گوشم گفت :کوک : نترس..فقد عادی رفتار کن
سرمو تکون دادم
توقع داشتم تو این لحظه سوجین واکنشی نشون بده...ولی عادی بنظر میاد...
سونگهو : نمیدونستم تو هم عاشق میشی جونگ کوک
کوک : عجیبه؟
سونگهو : ولی فکر میکردم خواهرم بیشتر بهت میاد
کوک : تو کسی نیستی که بخوای برام تصمیم بگیری...*پوزخند*.حالا....
سونگهو : من میخوام بهت کمک کنم جونگ کوکی
کوک : بریم سر اصل مطلب!
"بعد چند دقیقه"
کوک : ولی گفتی ۳۰۰ میلیون وون بیشتر نیس!
سونگهو : یه سری اشکالات از طرف معاون پیش اومد...و بله قیمت سهام شرکت رو اشتباه تحویلت دادیم
من هیچی از حرفاشون سردرنمیارم...مسئله اینه که..
چرا جونگ کوک دستمو گرفته!(・・;)
سونگهو : میتونم کمکت کنم...
سونگهو بلند شد و اومد سمت میز جونگ کوک
سونگهو : مثلا یه چیزی بهم بدی؟
کوک : منظورتو نمیفهمم
سونگهو : مثلا...
یدفه دستشو زیر چونم و صورتشو نزدیکم اورد
سونگهو : این خانوم کوچولو رو بهم بدی
ات :*ترس*
نفسای سنگینش...به پوستم میخوره...چهرش..چرا بعد این همه مدت...بازم باید ببینمش
خنده ترسناکی کرد...جیغی کوتاهی کشیدم که جونگ کوک منو بغل کرد
سونگهو : پس هنوز منو یادت میاد هرزه کوچولو!
خواست نزدیک تر بیاد که سوجین جلوشو گرف
سوجین : حد خودتونو جلوی اقای جئون و خانم جئون (اوووو جئون🌚) بدونین اقای جانگ...لطفا تشریف ببرین بیرون
سونگهو : همش زیر سر توعه نه سوجین؟
کوک : همه مردارو مثل خودت نبین جانگ سونگهو...ایشون زنمه و به کسی نمیفروشمش..
سونگهو : اون یه فاحشه بیشتر نیس
کوک : خانم پارک...راه رو به این اقا و خواهرشون نشون بدین
سوجین : چشم اقای جئون
سونگهو : زنیکه به من دست نزن!...زنته ها جونگ کوک...باشه..تو هم..من سال دیگه همینجام تا بچتو ببینم
سونگهو رفت بیرون
سوجین : و دیگه برنگرد پفیوز🔪🗿*زارت💨*
اقای کیم اومد داخل جیمین هم همراهش بود
خیلی بده...نباید بزارم بیشتر از این بمونه
سوجین : خب..بنظر میاد الانه که برسن..تهیونگ تو هم برو به منشیا کمک کن جات اینجا نیس...ات بهتره اینجا بمونی تا جیمین بیاد
ات : من مشکلی ندارم اگه برا اقای جئون مزاحمت اینجاد نشه
تو با حرفات اخه من چطور بهت نه بگم...
کوک : ات...
ات : هوم؟
"ات"
جونگ کوک دستشو بشت گردنم گزاشت و سرشو نزدیکم اورد
سوجین : یا....
که در اتاق باز شد و حالت چهره جونگ کوک سرد و بی روح شد
کوک : کسی بهتون یاد نداده در بزنید
تهیونگ : شرمنده، ولی اقای جانگ اومدن
سوجین و اقای کیم هم چهرشون سرد شد...یعنی تو همچین مواقعی اینشکلین
ات :*شوکه*
اون...چرا اینجاس
سونگهو : مزاحمت شدم جئون؟...*شوکه*تو
ات :*ترس*
دستام شروع کردن لرزیدن
کوک : عزیزم...داری میلرزی..سردته؟
جونگ کوک کتشو در اورد و رو شونه هام انداخت و دم گوشم گفت :کوک : نترس..فقد عادی رفتار کن
سرمو تکون دادم
توقع داشتم تو این لحظه سوجین واکنشی نشون بده...ولی عادی بنظر میاد...
سونگهو : نمیدونستم تو هم عاشق میشی جونگ کوک
کوک : عجیبه؟
سونگهو : ولی فکر میکردم خواهرم بیشتر بهت میاد
کوک : تو کسی نیستی که بخوای برام تصمیم بگیری...*پوزخند*.حالا....
سونگهو : من میخوام بهت کمک کنم جونگ کوکی
کوک : بریم سر اصل مطلب!
"بعد چند دقیقه"
کوک : ولی گفتی ۳۰۰ میلیون وون بیشتر نیس!
سونگهو : یه سری اشکالات از طرف معاون پیش اومد...و بله قیمت سهام شرکت رو اشتباه تحویلت دادیم
من هیچی از حرفاشون سردرنمیارم...مسئله اینه که..
چرا جونگ کوک دستمو گرفته!(・・;)
سونگهو : میتونم کمکت کنم...
سونگهو بلند شد و اومد سمت میز جونگ کوک
سونگهو : مثلا یه چیزی بهم بدی؟
کوک : منظورتو نمیفهمم
سونگهو : مثلا...
یدفه دستشو زیر چونم و صورتشو نزدیکم اورد
سونگهو : این خانوم کوچولو رو بهم بدی
ات :*ترس*
نفسای سنگینش...به پوستم میخوره...چهرش..چرا بعد این همه مدت...بازم باید ببینمش
خنده ترسناکی کرد...جیغی کوتاهی کشیدم که جونگ کوک منو بغل کرد
سونگهو : پس هنوز منو یادت میاد هرزه کوچولو!
خواست نزدیک تر بیاد که سوجین جلوشو گرف
سوجین : حد خودتونو جلوی اقای جئون و خانم جئون (اوووو جئون🌚) بدونین اقای جانگ...لطفا تشریف ببرین بیرون
سونگهو : همش زیر سر توعه نه سوجین؟
کوک : همه مردارو مثل خودت نبین جانگ سونگهو...ایشون زنمه و به کسی نمیفروشمش..
سونگهو : اون یه فاحشه بیشتر نیس
کوک : خانم پارک...راه رو به این اقا و خواهرشون نشون بدین
سوجین : چشم اقای جئون
سونگهو : زنیکه به من دست نزن!...زنته ها جونگ کوک...باشه..تو هم..من سال دیگه همینجام تا بچتو ببینم
سونگهو رفت بیرون
سوجین : و دیگه برنگرد پفیوز🔪🗿*زارت💨*
اقای کیم اومد داخل جیمین هم همراهش بود
۱۵.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.