پارت ۶
پارت ۶
جیهوپ و ا.ت با وحشت و سرخ شده به هم نگاه کردن
جنی:پس شما مافیایین
جیهوپ:نه نه من این همه پول و ثروت دارم چرا باید مافیا باشم؟
ا.ت:راس میگه
جنی:نمیدونم
جیهوپ :حالا دیدی ما مافیا نیستیم
جنی:شاید مافیا نباشید ولی اینو یادتون باشع من هنوز رو شما ها شک دارم
جنی ویو
هعی اذیت کردن رییسم میتونه یکی از کارای لذت بخشم باشه کلا اذیت کردن همه رو دوست دارم ولی من اینو میدونم وقتی به کسی واقعیتی که کسی نباید بدونه رو میگی اون سعی میکنه یه جوری دورت بزنه و بهت بگه این اشتباهه
جیهوپ:یااا خیلی ساکتین
ا.ت :عاا راست میگه
جنی : درباره علایقتون بگین
ا.ت :تو که خودت منو خوب میشناسی
جنی :پس جیهوپ بگه
جیهوپ :چرا باید به دختری که ازش بدم میاد درباره خودم بگم
جنی:داداش ما الان باهم دوستیم
جیهوپ :من با تو دوست نیستم
جنی :پس چرا منو سوار ماشینت کردی؟؟؟
جیهوپ :چون دوست برادرمی
جنی :منطقیههه ولی اگه من برادرم بخواد دوستشو سوار ماشینم بکنه نمیزارم
جیهوپ :پس پیاده شو
جنی :باشه
ا.ت :یااا چیکار میکنین
فکر میکنه من کی باشم پسره رو مخ عقب افتاده شانس من که داداش بهترین دوستم اینه
جیهوپ ویو
خیلی رو مخم بود دختره فک میکنه کی باشه اصن چقد فضوله (دقیقا زمانی که فامیل میاد خونمون مود من همینه)
ا.ت :یاااا چیکار میکنین
جنی با عصبانیت به جیهوپ نگاه میکنه و میگه
جنی : بهت دارم با زبون خوش میگم ماشینو نگه دار
جیهوپ : اگه نگه ندارم چی کار میکنی ؟
جنی : خودم با دستای خودم میکشمت
ا.ت :شما سر کارم همینجورین
جنی و جیهوپ:فضولیش به تو نیومدههههه
ا.ت :چه تلپاتی قوی دارین
ا.ت ویو
همچنان دعوای جنی و جیهوپ ادامه داشت تا اینکه وسط راه جیهوپ جنی رو پیاده کرد و شروع کرد به نصیحت کردن من که نباید با دخترا دوست باشی و از اینجور مزخرفات بگذریم رسیدم خونه لباسامو و عوض کردم (لباساشو میزارم)بعدشم یه چیپس از کمدم در اوردم و شروع به خوردن کردم .تو همون زمان تلوزیون اتاقمم روشن کردم و شروع کردم به فیلم دیدن تا اینکه یکی مث اسب اومد تو
ا.ت :وحشی چرا در نمیزنی شاید لخت باشم(بچه یکم بد دهنه)
یونجون :حالا مگه چی داری هر چی تو داری ما هم داریم
ا.ت :ولی درست نیست که همه جای همو ببینیم
یونجون :به چیز خوبی اشاره کردی
سکوتتتتتت همه جا را تا دو دقیقه فرا گرفت تا اینکه از داخل کمدم یه چند تا چیپس دیگه دراوردم و شروع کردم به خوردنشون
یونجون :یاااا پلشت کثیف چه وعضشه با دست چرکیت هم غذا میخوری هم به پات دست میزنی هم لباستو دست میزنی چه وعضشه اخه
ا.ت :هیونگ انقدر سخت نگیر
یونجون :سخت نگیرم تا دو دیقه نبودم اتاقتو سگ دونی کردی اخه چرا اینکارو میکنی ؟
ا.ت :چون سگم سگ دونی کردم
خب میدونم با تاخیر گذاشتم برای همیتم شرط نداریم
جیهوپ و ا.ت با وحشت و سرخ شده به هم نگاه کردن
جنی:پس شما مافیایین
جیهوپ:نه نه من این همه پول و ثروت دارم چرا باید مافیا باشم؟
ا.ت:راس میگه
جنی:نمیدونم
جیهوپ :حالا دیدی ما مافیا نیستیم
جنی:شاید مافیا نباشید ولی اینو یادتون باشع من هنوز رو شما ها شک دارم
جنی ویو
هعی اذیت کردن رییسم میتونه یکی از کارای لذت بخشم باشه کلا اذیت کردن همه رو دوست دارم ولی من اینو میدونم وقتی به کسی واقعیتی که کسی نباید بدونه رو میگی اون سعی میکنه یه جوری دورت بزنه و بهت بگه این اشتباهه
جیهوپ:یااا خیلی ساکتین
ا.ت :عاا راست میگه
جنی : درباره علایقتون بگین
ا.ت :تو که خودت منو خوب میشناسی
جنی :پس جیهوپ بگه
جیهوپ :چرا باید به دختری که ازش بدم میاد درباره خودم بگم
جنی:داداش ما الان باهم دوستیم
جیهوپ :من با تو دوست نیستم
جنی :پس چرا منو سوار ماشینت کردی؟؟؟
جیهوپ :چون دوست برادرمی
جنی :منطقیههه ولی اگه من برادرم بخواد دوستشو سوار ماشینم بکنه نمیزارم
جیهوپ :پس پیاده شو
جنی :باشه
ا.ت :یااا چیکار میکنین
فکر میکنه من کی باشم پسره رو مخ عقب افتاده شانس من که داداش بهترین دوستم اینه
جیهوپ ویو
خیلی رو مخم بود دختره فک میکنه کی باشه اصن چقد فضوله (دقیقا زمانی که فامیل میاد خونمون مود من همینه)
ا.ت :یاااا چیکار میکنین
جنی با عصبانیت به جیهوپ نگاه میکنه و میگه
جنی : بهت دارم با زبون خوش میگم ماشینو نگه دار
جیهوپ : اگه نگه ندارم چی کار میکنی ؟
جنی : خودم با دستای خودم میکشمت
ا.ت :شما سر کارم همینجورین
جنی و جیهوپ:فضولیش به تو نیومدههههه
ا.ت :چه تلپاتی قوی دارین
ا.ت ویو
همچنان دعوای جنی و جیهوپ ادامه داشت تا اینکه وسط راه جیهوپ جنی رو پیاده کرد و شروع کرد به نصیحت کردن من که نباید با دخترا دوست باشی و از اینجور مزخرفات بگذریم رسیدم خونه لباسامو و عوض کردم (لباساشو میزارم)بعدشم یه چیپس از کمدم در اوردم و شروع به خوردن کردم .تو همون زمان تلوزیون اتاقمم روشن کردم و شروع کردم به فیلم دیدن تا اینکه یکی مث اسب اومد تو
ا.ت :وحشی چرا در نمیزنی شاید لخت باشم(بچه یکم بد دهنه)
یونجون :حالا مگه چی داری هر چی تو داری ما هم داریم
ا.ت :ولی درست نیست که همه جای همو ببینیم
یونجون :به چیز خوبی اشاره کردی
سکوتتتتتت همه جا را تا دو دقیقه فرا گرفت تا اینکه از داخل کمدم یه چند تا چیپس دیگه دراوردم و شروع کردم به خوردنشون
یونجون :یاااا پلشت کثیف چه وعضشه با دست چرکیت هم غذا میخوری هم به پات دست میزنی هم لباستو دست میزنی چه وعضشه اخه
ا.ت :هیونگ انقدر سخت نگیر
یونجون :سخت نگیرم تا دو دیقه نبودم اتاقتو سگ دونی کردی اخه چرا اینکارو میکنی ؟
ا.ت :چون سگم سگ دونی کردم
خب میدونم با تاخیر گذاشتم برای همیتم شرط نداریم
۳.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.