مافیا جذااااب مغرور p:50
شرطا که نرسوندید اینم خودم می خواستم یه فیکی بخونم گف تو مارت بعد بزار تا من بزارم و گذاشتم
نگا میدونی که دارم خودتو ميگما اگع پارتت کم بود پا میشم میام میکشمتتتتتت 🔪🔪🔪
خب بریم سراغ فیککککک
ات ویو :
و بلیطا واسه فردا ۸ عصر گرفته شد
رفتم وسایل رو جمع کردم
) پرش زمانی فردا ساعت ۷ شب )
) بچه ها میخوام جالب شه که قشنگ سعی کنم تو خماری بمونید پس زیادی پرش زمانی داریم )
رفتیم اماده شدیم و رفتیم فرودگاه هر کس خودش می اومد کوک به سوهو خیلی حواسش بود و همین باعث میشد فک کنن ما باهمیم ولی من گفتم که دوستمه
) پرش زمانی رسیدن به فرودگاه ایران )
ات ویو :
تو هواپیما کوک همش حواسش به من بود و اینکه سوهو پیشم نشستع بود حرصشو در اورده بود کوک صندلی پشتیمون نشسته بود و شبیه من کنار پنجره اخر کار که سوهو خواب رفته بود و سرش رو گذاشته بود رو شونم با دست ش سرش رو گذاشت رو صندلی و گف دیگع نمی تونم تحمل کنم بجای اینکه من پیش رلم باشم کسی کع روش کراشع پیششه و همین که گف گف که میخواد فرود بیایم و اینا پس کوک ساکت شد بعد چند مین از هواپیما پیاده شدیم دلم تنگ شده بود ( تهزان هستن )
و رفتیم مامان و بابای یونا بودن حال و احوال پرسی کردن و رفتیم خونه یونا اینا خونه خودشون ما هم رفتیم از اوت طرف خاله اونده بود که سوهو ببره و رفتن و به کوک هم یه اتاق دادم کنار اتاق خودم بود و هر کس رف اتاق خودش
روز ها میگذشت ما می رفتیم اینور و اونور و کوک فقط میتونست بعضی وقتا لب بگیره اونم با زمان کم یدفعه کسی نبینه
قرار بود دیگه برگردیم و برگشتم رفتیم خونه که کوک اومد و منو فوری برد داخل اتاق و پرتم کرد رو تخت و شروع کرد به بوسیدن گردنم خواس بیشتر بره که گفتم پریودم و چند روز دیگه تموم میشه ببخشید و اونم گفت اوکی و دوباره شروع کردا به خوردن لبم و گردنم و مک زدن گوشم
یه هفته گذشته بود ما خوش بودیم که سروکله یکنفر پیدا شد ( شخصیت جدید هلن ) و زندگیمون رو خراب کرد
اینم تا اینجا
شرطا : ۲۶۰ تایی
۳۰ لایک
۳۰ کامنت
نگا میدونی که دارم خودتو ميگما اگع پارتت کم بود پا میشم میام میکشمتتتتتت 🔪🔪🔪
خب بریم سراغ فیککککک
ات ویو :
و بلیطا واسه فردا ۸ عصر گرفته شد
رفتم وسایل رو جمع کردم
) پرش زمانی فردا ساعت ۷ شب )
) بچه ها میخوام جالب شه که قشنگ سعی کنم تو خماری بمونید پس زیادی پرش زمانی داریم )
رفتیم اماده شدیم و رفتیم فرودگاه هر کس خودش می اومد کوک به سوهو خیلی حواسش بود و همین باعث میشد فک کنن ما باهمیم ولی من گفتم که دوستمه
) پرش زمانی رسیدن به فرودگاه ایران )
ات ویو :
تو هواپیما کوک همش حواسش به من بود و اینکه سوهو پیشم نشستع بود حرصشو در اورده بود کوک صندلی پشتیمون نشسته بود و شبیه من کنار پنجره اخر کار که سوهو خواب رفته بود و سرش رو گذاشته بود رو شونم با دست ش سرش رو گذاشت رو صندلی و گف دیگع نمی تونم تحمل کنم بجای اینکه من پیش رلم باشم کسی کع روش کراشع پیششه و همین که گف گف که میخواد فرود بیایم و اینا پس کوک ساکت شد بعد چند مین از هواپیما پیاده شدیم دلم تنگ شده بود ( تهزان هستن )
و رفتیم مامان و بابای یونا بودن حال و احوال پرسی کردن و رفتیم خونه یونا اینا خونه خودشون ما هم رفتیم از اوت طرف خاله اونده بود که سوهو ببره و رفتن و به کوک هم یه اتاق دادم کنار اتاق خودم بود و هر کس رف اتاق خودش
روز ها میگذشت ما می رفتیم اینور و اونور و کوک فقط میتونست بعضی وقتا لب بگیره اونم با زمان کم یدفعه کسی نبینه
قرار بود دیگه برگردیم و برگشتم رفتیم خونه که کوک اومد و منو فوری برد داخل اتاق و پرتم کرد رو تخت و شروع کرد به بوسیدن گردنم خواس بیشتر بره که گفتم پریودم و چند روز دیگه تموم میشه ببخشید و اونم گفت اوکی و دوباره شروع کردا به خوردن لبم و گردنم و مک زدن گوشم
یه هفته گذشته بود ما خوش بودیم که سروکله یکنفر پیدا شد ( شخصیت جدید هلن ) و زندگیمون رو خراب کرد
اینم تا اینجا
شرطا : ۲۶۰ تایی
۳۰ لایک
۳۰ کامنت
۱۴.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.