Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۶۵
میکائل نزدیک شد و دستش چاقو بود امد طرفم
شیرین:میخوای چیکار کنیی میکائل هااااا(باداد)
میکائل:میخوام یکم درد کشیدت هاتو بیبینم و لذت ببرم
چاقو رو به صورت خطی رو پام کشید و عمیق داخل پام فرو کرد
شیرین:نکننننننننن(باداد)درددارمممممم تروخدااا جان مادرت
جان مادرت ک گفتم بیشتر عمیق تر فرو کرد و بعدش چاقو رو دراورد
میکائل:اون شب من به بابابزرگت گفتم ک تو امدی روستا من بودم اون فیلم فرستادم برای بابابزرگت اون من بودم ک با حرف هام کیوان رو پر کردم تا بیاد بزنتتت اره من بودم
از درد کلا از حال رفته بودم و فقط صدایی میشنیدم
ملیحه:تو مگه شیرین رو دوست نداری چرا اذیتش میکنی؟
میکائل:اونا همیش فیلم بود ک شیرین عاشق خودم کنم و بعدش ولش کنم
سعید:حالا حرفاتو زدی فهمیدم چی مار هستی حالا مارو ول کن بریم
میکائل:بزار بهت یک حقیقت بهت بگم
میدونستی کی خواهرت و امیرعلی رو کشت؟
سعید:نه کی؟
میکائل:من ولی دستور مرگشو شیرین داد
سعید مات مونده بود و به من نگاه کرد ک صدای ضبط شده من قبل مردن اونا و بعدن مردنشون گذاشت
Part۶۵
میکائل نزدیک شد و دستش چاقو بود امد طرفم
شیرین:میخوای چیکار کنیی میکائل هااااا(باداد)
میکائل:میخوام یکم درد کشیدت هاتو بیبینم و لذت ببرم
چاقو رو به صورت خطی رو پام کشید و عمیق داخل پام فرو کرد
شیرین:نکننننننننن(باداد)درددارمممممم تروخدااا جان مادرت
جان مادرت ک گفتم بیشتر عمیق تر فرو کرد و بعدش چاقو رو دراورد
میکائل:اون شب من به بابابزرگت گفتم ک تو امدی روستا من بودم اون فیلم فرستادم برای بابابزرگت اون من بودم ک با حرف هام کیوان رو پر کردم تا بیاد بزنتتت اره من بودم
از درد کلا از حال رفته بودم و فقط صدایی میشنیدم
ملیحه:تو مگه شیرین رو دوست نداری چرا اذیتش میکنی؟
میکائل:اونا همیش فیلم بود ک شیرین عاشق خودم کنم و بعدش ولش کنم
سعید:حالا حرفاتو زدی فهمیدم چی مار هستی حالا مارو ول کن بریم
میکائل:بزار بهت یک حقیقت بهت بگم
میدونستی کی خواهرت و امیرعلی رو کشت؟
سعید:نه کی؟
میکائل:من ولی دستور مرگشو شیرین داد
سعید مات مونده بود و به من نگاه کرد ک صدای ضبط شده من قبل مردن اونا و بعدن مردنشون گذاشت
۷.۴k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.