- تو فقط تصور کن -پارت ۳
- تو فقط تصور کن -پارت ۳
از زبان ساتو:
که صدای تق تق پنجره اومد، تمام اتاق پر از نور سبزو سفید شده بود
همین که به پنجره نگاه کردم دیدم
یه روح سبز و سفیده که انگار پسر بود🟢⚪ یجوی به سرعت بهم نزدیک شد .⚡ دقیقا روبروم ایستاد . جوری که بینی شو چشبونده باشه به بینیم.🙃
گفت :سلام ارباب من !...🌠
نذاشتم حرفش تموم شده که گفتم :تو کی هستی؟ میشه توضیح بدی... اصلا چرا رو هوا معلقی !؟ من چرا تو رو میبینم؟!...😳
گفت : منو یادت نمیاد ؟! خودت دوسال پیش وقتی افسرده بودی منو ساختی . من دوست خیالیتم تو هم ارباب منی . تو میتونی هرچی که تصور کردی رو به واقعیت تبدیل کنی .🌃
ادامه دارد.....✌️
از زبان ساتو:
که صدای تق تق پنجره اومد، تمام اتاق پر از نور سبزو سفید شده بود
همین که به پنجره نگاه کردم دیدم
یه روح سبز و سفیده که انگار پسر بود🟢⚪ یجوی به سرعت بهم نزدیک شد .⚡ دقیقا روبروم ایستاد . جوری که بینی شو چشبونده باشه به بینیم.🙃
گفت :سلام ارباب من !...🌠
نذاشتم حرفش تموم شده که گفتم :تو کی هستی؟ میشه توضیح بدی... اصلا چرا رو هوا معلقی !؟ من چرا تو رو میبینم؟!...😳
گفت : منو یادت نمیاد ؟! خودت دوسال پیش وقتی افسرده بودی منو ساختی . من دوست خیالیتم تو هم ارباب منی . تو میتونی هرچی که تصور کردی رو به واقعیت تبدیل کنی .🌃
ادامه دارد.....✌️
۲.۸k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.