مافیا ها
مافیا ها
پارت ۱۲
رفتیم تو اتاق من درو بستم
بنگ چان:اسمت چیه؟
ا/ت:ا..ا/..ا/ت(استرس شدید)
بنگ چان:خوش منم بنگ چان
ا/ت:(لبخند)
بنگ چان:خب ا/ت خانم دوس داری چیکار کنیم؟
ا/ت:میشه برم بیرون؟
بنگ چان:کجا تازه امدی(لبخند شیطانی)
ا/ت:میخوام برم
بنگ چان:حالا یک ساعت وقت داریم بیا س.س بریم(عزیزم دوس نداری نخون گزارش نکننن)
وقتی دیدم همچین حرفی میزنه میخواستم بگم نه ولی مطمعن بودم ولم نمیکنه،چشمم خورد به یه مجسمه کنار تخت معلوم بود چیز سنگینیه برای همین قبول کردم
رفتم نشستم رو تخت داشتم زیپ لباسم رو باز میکردم که امد جولوم و لباش رو گذاش رو لبام(میدونم خیلییی منحرفم)
یه کمم دستمو میبردم جلو مجسمه رو میگرفتم،
اها گرفتم برداشتم اروم بدونه اینکه بنگ چان بفهمه به سرش زدم(خاک تو سرک اسکول)بیهوش شد افتاد روم زدمش کنار گوشیشو از جیبش دراوردم
رمزش اسر انگشتش بود خلاصه بازش کردم رفتم به هیونجین زنگ زدم
ویو هیون:
داشتم از استرس میمردم که نکنه بنگ چان کاری با ا/ت؟یا نکنه بهش گفته مافیا؟؟نه نمیگه اون نمیدونه که ا/ت پیش من میمونه اره اینجو...
دینگ دینگ دینگ(زنگ گوشی هیونجین)
کی تو این موقعیت زنگ میزنه
////شماره ناشناس////
این کیه؟
مکالمه:
هیون:الو؟شما
ا/ت:هیونجین منم ا/ت
هیون:چی ا...ا/ت خو..خوبی؟
ا/ت:اره،من از پنجره میپرم پایین و میرم سمت ماشین خودمون
هیون:باشه باشه ا..الان میایم
پایان مکالمه
هیون:تهیونگ
ته:ها؟
هیونجین همه چیو گف
ته:اوکی،بزن بریم
از پارتی خارج شدیم رفتیم سمت ماشین دیدم ا/ت وایساده رفتم بغلش کردم
پارت ۱۲
رفتیم تو اتاق من درو بستم
بنگ چان:اسمت چیه؟
ا/ت:ا..ا/..ا/ت(استرس شدید)
بنگ چان:خوش منم بنگ چان
ا/ت:(لبخند)
بنگ چان:خب ا/ت خانم دوس داری چیکار کنیم؟
ا/ت:میشه برم بیرون؟
بنگ چان:کجا تازه امدی(لبخند شیطانی)
ا/ت:میخوام برم
بنگ چان:حالا یک ساعت وقت داریم بیا س.س بریم(عزیزم دوس نداری نخون گزارش نکننن)
وقتی دیدم همچین حرفی میزنه میخواستم بگم نه ولی مطمعن بودم ولم نمیکنه،چشمم خورد به یه مجسمه کنار تخت معلوم بود چیز سنگینیه برای همین قبول کردم
رفتم نشستم رو تخت داشتم زیپ لباسم رو باز میکردم که امد جولوم و لباش رو گذاش رو لبام(میدونم خیلییی منحرفم)
یه کمم دستمو میبردم جلو مجسمه رو میگرفتم،
اها گرفتم برداشتم اروم بدونه اینکه بنگ چان بفهمه به سرش زدم(خاک تو سرک اسکول)بیهوش شد افتاد روم زدمش کنار گوشیشو از جیبش دراوردم
رمزش اسر انگشتش بود خلاصه بازش کردم رفتم به هیونجین زنگ زدم
ویو هیون:
داشتم از استرس میمردم که نکنه بنگ چان کاری با ا/ت؟یا نکنه بهش گفته مافیا؟؟نه نمیگه اون نمیدونه که ا/ت پیش من میمونه اره اینجو...
دینگ دینگ دینگ(زنگ گوشی هیونجین)
کی تو این موقعیت زنگ میزنه
////شماره ناشناس////
این کیه؟
مکالمه:
هیون:الو؟شما
ا/ت:هیونجین منم ا/ت
هیون:چی ا...ا/ت خو..خوبی؟
ا/ت:اره،من از پنجره میپرم پایین و میرم سمت ماشین خودمون
هیون:باشه باشه ا..الان میایم
پایان مکالمه
هیون:تهیونگ
ته:ها؟
هیونجین همه چیو گف
ته:اوکی،بزن بریم
از پارتی خارج شدیم رفتیم سمت ماشین دیدم ا/ت وایساده رفتم بغلش کردم
۱۰.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.