آخرین بوسه ۱۰۱
وقتی که این کارو کرد بچه ی تو شیکم ات
براش یه لگد زد
همون موقع ات شروع کرد گریه کردن و جونگ کوک
هم چند قطره اشک از چشماش ریخت پایین
و بعد رسیدن بیمارستان
و جونگ کوک رو بردن اتاق عمل
قبل از اینکه جونگ کوک رو ببرن جونگ کوک به آن گفت:
اگه چیزیم شد قول میدن هر وقت تونستم بیام تو خوابت
یاد حرف های قبلیمون باش،من همیشه کنار تو و بچه امون هستم
وبعد جونگ کوکدستش رو گذاشت پشت سر
ات و به ات نزدیک شد و شروع کرد
باهاش کیس رفتن و بعد از مدتی
نفس نفس زد و گفت:
امیدوارم این آخرین بوسه امون نباشه ات
ات با امیدواری دست جونگ کوک رو فشار داد و گفت:
معلومه که نیست،حال تو خوب میشه جونگ کوک
و بعد جونگ کوک دست کشید رو شیکم ات و گفت:
خدافظ کوچولوی من، مخاطب مامانت باش نبینم که اذیتش کنی یا اگه اذیتش کنی بابایی ناراحت میشه
و بعد جونگ کوک گفت:
انیو ات سرنگه(خدافظ ات عاشقتم یا دوست دارم)
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
براش یه لگد زد
همون موقع ات شروع کرد گریه کردن و جونگ کوک
هم چند قطره اشک از چشماش ریخت پایین
و بعد رسیدن بیمارستان
و جونگ کوک رو بردن اتاق عمل
قبل از اینکه جونگ کوک رو ببرن جونگ کوک به آن گفت:
اگه چیزیم شد قول میدن هر وقت تونستم بیام تو خوابت
یاد حرف های قبلیمون باش،من همیشه کنار تو و بچه امون هستم
وبعد جونگ کوکدستش رو گذاشت پشت سر
ات و به ات نزدیک شد و شروع کرد
باهاش کیس رفتن و بعد از مدتی
نفس نفس زد و گفت:
امیدوارم این آخرین بوسه امون نباشه ات
ات با امیدواری دست جونگ کوک رو فشار داد و گفت:
معلومه که نیست،حال تو خوب میشه جونگ کوک
و بعد جونگ کوک دست کشید رو شیکم ات و گفت:
خدافظ کوچولوی من، مخاطب مامانت باش نبینم که اذیتش کنی یا اگه اذیتش کنی بابایی ناراحت میشه
و بعد جونگ کوک گفت:
انیو ات سرنگه(خدافظ ات عاشقتم یا دوست دارم)
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۱۸.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.