یین و یانگ (پارت ۴۹)
یکم که گذشت آروم تر شد و تهیونگ ولش کرد .
"ویو جونگکوک"
آخه چرا باید ولش کنم!...ولی...بیخیال...الان حال ا/ت مهم تره...راستی ا/ت کجاست؟ دور اتاق رو نگاه کردم و مچاله گوشه ی اتاق پیداش کردم . رفتم بالا سرش و دستم رو گذاشتم رو شونه ش . حس عجیبی داشتم که لمسش می کردم . تکونش دادم و گفتم : ا/ت؟
تهیونگ : فکر کنم بیهوش شده . بیا سریع ببریمش بیمارستان . خودم براید استایل بغلش کردم . زخم های رو کمرش رو حس می کردم . حتما خیلی درد کشیده...نشستیم توی ماشین و رفتیم بیمارستان .***جلوی بیمارستان وایسادیم . تهیونگ : خودمون همینطوری نمیتونیم بریم تو . (چون معروفن و براشون حرف درمیارن) راست می گفت ، رو کردم به هکر و گفتم : میشه تو ببریش؟(هکر تمام مدت توی ماشین بوده) هکر : باشه حتما . من و تهیونگ پیاده شدیم و پشت یه درخت قایم شدیم . تهیونگ : من زنگ میزنم ماشین بیاد . سرم رو تکون دادم . هکر رفت توی بیمارستان و با یه تخت و یه پرستار برگشت. با همدیگه ا/ت رو گذاشتن روی تخت و بردنش داخل بیمارستان . ته : ماشین اومد بیا بریم .***
(پیش نامجون توی کمپانی)
پی دی نیم : کار اشتباهی کردین!اصلا به شما ربطی داشت؟! نامجون : امیدوارم توی دردسر نیفتین .
گفتم : اون دوست ماعه! پی دی نیم بهم چشم غره ی ترسناکی رفت . نامجون بردش بیرون تا آرومش کنه . ته : الان چیکار کنیم ؟ کلافه گفتم : نمیدونم...سرمو لای دستام بردم .***نامجون : ما زنگ زدیم یکی بره قضیه اون پسره(دوایل) رو جمع کنه . به اون خبرنگاره هم رشوه دادیم تا دهنشو ببنده ، خبری پخش نکنه ...شما دوتا خوبین؟ ظاهرمون بهم ریخته بود ، هنوز لباس عوض نکرده بودیم . پی دی نیم برگشت توی اتاق ، سه تامون بلند شدیم . پی دی نیم :تصمیمم رو گرفتم ، شما دوتا برای سه ماه تنبیه میشین . حق تمرین برای آهنگ جدید رو ندارید .***آب دوش رو باز کردم و رفتم زیر آب گرمش . نمی تونستم بهش فکر نکنم ، یعنی حالش خوبه؟ سه ماه ؟ من حاضرم هر چیزیو واسه ا/ت تحمل کنم . میتونم برم ببینمش؟ دوش رو بستم . اینجوری فایده نداره...
#فیک_بی_تی_اس #فیک
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
"ویو جونگکوک"
آخه چرا باید ولش کنم!...ولی...بیخیال...الان حال ا/ت مهم تره...راستی ا/ت کجاست؟ دور اتاق رو نگاه کردم و مچاله گوشه ی اتاق پیداش کردم . رفتم بالا سرش و دستم رو گذاشتم رو شونه ش . حس عجیبی داشتم که لمسش می کردم . تکونش دادم و گفتم : ا/ت؟
تهیونگ : فکر کنم بیهوش شده . بیا سریع ببریمش بیمارستان . خودم براید استایل بغلش کردم . زخم های رو کمرش رو حس می کردم . حتما خیلی درد کشیده...نشستیم توی ماشین و رفتیم بیمارستان .***جلوی بیمارستان وایسادیم . تهیونگ : خودمون همینطوری نمیتونیم بریم تو . (چون معروفن و براشون حرف درمیارن) راست می گفت ، رو کردم به هکر و گفتم : میشه تو ببریش؟(هکر تمام مدت توی ماشین بوده) هکر : باشه حتما . من و تهیونگ پیاده شدیم و پشت یه درخت قایم شدیم . تهیونگ : من زنگ میزنم ماشین بیاد . سرم رو تکون دادم . هکر رفت توی بیمارستان و با یه تخت و یه پرستار برگشت. با همدیگه ا/ت رو گذاشتن روی تخت و بردنش داخل بیمارستان . ته : ماشین اومد بیا بریم .***
(پیش نامجون توی کمپانی)
پی دی نیم : کار اشتباهی کردین!اصلا به شما ربطی داشت؟! نامجون : امیدوارم توی دردسر نیفتین .
گفتم : اون دوست ماعه! پی دی نیم بهم چشم غره ی ترسناکی رفت . نامجون بردش بیرون تا آرومش کنه . ته : الان چیکار کنیم ؟ کلافه گفتم : نمیدونم...سرمو لای دستام بردم .***نامجون : ما زنگ زدیم یکی بره قضیه اون پسره(دوایل) رو جمع کنه . به اون خبرنگاره هم رشوه دادیم تا دهنشو ببنده ، خبری پخش نکنه ...شما دوتا خوبین؟ ظاهرمون بهم ریخته بود ، هنوز لباس عوض نکرده بودیم . پی دی نیم برگشت توی اتاق ، سه تامون بلند شدیم . پی دی نیم :تصمیمم رو گرفتم ، شما دوتا برای سه ماه تنبیه میشین . حق تمرین برای آهنگ جدید رو ندارید .***آب دوش رو باز کردم و رفتم زیر آب گرمش . نمی تونستم بهش فکر نکنم ، یعنی حالش خوبه؟ سه ماه ؟ من حاضرم هر چیزیو واسه ا/ت تحمل کنم . میتونم برم ببینمش؟ دوش رو بستم . اینجوری فایده نداره...
#فیک_بی_تی_اس #فیک
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
۱۳.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.