pov:..وقتی عادت ماهانه ای و درد داری

*گایز! برای تاخیرم معذرت میخوام کلاس داشتم و دیر رسیدم تا بنویسم...تمام تلاشمو میکنم تا زوتر همه رو بنویسم! و اینکه سناریو های درخواستی رو بعد تکپارتی پسرای اسلیترین میزارم...دوستتون دارم ممنونم! ♥:))))*


(تو مثل همیشه از خواب روی تخت کینگ سایزت بلند شدی و دیدی دریکو دستش رو دور کمرت حلقه کرده و پاهاش هم پاهات رو قفل کرده و سرش توی گردنته..) (وقتی دید بیدار شدی چشماش رو باز کرد و خمیازه ای کشید و با چشمای خمارش بهت نگاهی کرد) «بیدار شدی بیبی؟هومم...» (ا/ت موهای بلوند دریکو رو نوازش کرد و انگشتاش رو میان موهای دریکو کشید) «اوهوم...بیب می...» (یهویی دید تخت شلوارش قرمزه و جیغ بنفشی کشید دریکو از جا پرید و پتو رو کنار زد و دید که بله...اروم ا/ت رو براید استایل بغل کرد و بردش توی وان...پاهاش رو شست و بعد براش پد گذاشت...ا/ت رو روی پاهاش نشوند و گفت) «دارلینگ...دلت زیاد درد نمیکنه؟ میخوای برات مسکن بیارم؟! شکلات نمیخوای؟» (ا/ت ریز خندید و سرش رو روی شونه ی دریکو گذاشت) «نه...خوبم:)» (دریکو لبخندی زد و گفت) «خوبه...میرم برات نوتلا بیارم...» (خلاصه دریکو اومد و با ا/ت صبحانه رو خوردن و ا/ت توی بغل دریکو اروم فیلم تماشا کرد...)



امیدوارم خوشتون اومده باشه...💚😉ماچ به کلتونننن💚
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍