پارت ۱۶
پارت ۱۶
ویوی میلاد
(پرش ب قبل عمل)
همه از اتاق زدن بیرون بهش نزدیک شدم
ستین:میلاد(کم جون)
میلاد:زیاد خدتو خسته نکن وقت زیاده واس حرف زدن من هستم خیالت راحت
چشاشو بهم فشار داد معلوم بود درد زیادی رو داره تحمل میکنه
ستین:تنام...نزار..همین(کم جون)
دکتر یهو وارد شد
دکتر:بچ برو بیرون بزا استراحت کنه ی چی بخوره برو مزاحم بیمارم نشو
حرفش عجیب بود خیلی با همون حال رفتم بیرون
(حال)
ویوی ستین
رسیدیم خونه و سادیا درو باز کرد سودا دستمو گرفت برد سمت ی اتاق
سودا:این اتاقته استراحت کن خدم ب موقع اش میام برات. غذا و دارو هات میارم باشه
سادیا:از این در ک بزنی بیرون دوتا خاهر داری ک گوش ب فرمانتن سودا و سادیا تکرار کن بفهمم یاد گرفتی
ستین:سودا و سادیا خیلی حرف میزنین برین بیرون لطفا
از اتاق زدن بیرون و یکم روی تخت دراز کشیدم ب چند ثانیه نکشید ک پلکام سنگینی کرد وقتی چشامو باز کردم از اتاق زدم بیرون تقریبا شب شده بود دیدم سودا ی هدفن روی گوششه و داره یواش یواش گریه میکنه رفتم کنار سادیا ک پشت سر سودا وایستاده بود
ستین:اونکه داره گریه میکنه اسمش چیه؟!
سادیا:سودا آبجی اوس/کل شده
ستین:درست حرف بزن (اخم)
سادیا:چشم
ستین:از بیمارستان ک مرخص شدم تا خونه فهمیدم ی رابطه ای با پسر زرده داره انگار شکر آبه مشکلشون چیه ؟!
سادیا:آبجی پسر زرده اسمش امیره اره ی مدت خیلی کوتاهی باهم رل بودن ی دختره اومد ب سودا گفت رله سابق امیره
ستین:خب اینک طبیعیه هرکی توی گذشته اش ی آدم بوده مهم الانه ک اون امیر سودا رو انتخاب کرده گریه نداره
سادیا:امیر مریضه بیماریشم نمیدونم چیه...
ستین:تا دلت بخاد راهه درمان هست چشه این کور شد
عصبی سمتش رفتم هدفنو برداشتم از سر جاش بلند شد اشکاشو سریع پاک کرد برگشت طرفمون
ستین:چقد میخایی گریه کنی ها کور شدی بدبخت امیر ی بیماری داره ک اونم درمان میشه من تا دیروز مریض بودم امروز درمان شدم همه چی پیشرفت کرده درضمن هیچوقت نفر اول زندگی هیچ پسری نیستی (عصبی)
سودا:همع چی یادت اومد(تعجب)
سادیا:ن خاهرم اینارو من بهش گفتم راست هم میگ بسه گریه کردنو
ستین:شماره زرده رو ینی امیرو بده
سودا:من ندارم
سادیا:دروغ میگ خدتم داریا آبجی توی گوشیت هست رمزشم اثر انگشتته دیگ
برگشتم سمت اتاق گوشیو برداشتم و شماره امیر و پیدا کردم زنگ زدم دخترا اومدن پشت سرم برگشتم سمتشون
ستین:اون پسر مشکیه کیه موهاش بلنده ؟!
سودا:رهام دوسته سادیا
یهو. گوشی برداشت
امیر:سلام جانم آبجی
ستین:سلام پاشو بیا اینجا ینی تشریف بیارین خونه ما برا شام لطفا
سادیا ک از خنده جلو دهنشو گرفته بود از طرز دعوت کردنه من سودا هم چشاش درشت شده بود
امیر:مزاحم نمیشیم شما تازه ترخیص شدین ب استراحت نیاز دارین
ویوی میلاد
(پرش ب قبل عمل)
همه از اتاق زدن بیرون بهش نزدیک شدم
ستین:میلاد(کم جون)
میلاد:زیاد خدتو خسته نکن وقت زیاده واس حرف زدن من هستم خیالت راحت
چشاشو بهم فشار داد معلوم بود درد زیادی رو داره تحمل میکنه
ستین:تنام...نزار..همین(کم جون)
دکتر یهو وارد شد
دکتر:بچ برو بیرون بزا استراحت کنه ی چی بخوره برو مزاحم بیمارم نشو
حرفش عجیب بود خیلی با همون حال رفتم بیرون
(حال)
ویوی ستین
رسیدیم خونه و سادیا درو باز کرد سودا دستمو گرفت برد سمت ی اتاق
سودا:این اتاقته استراحت کن خدم ب موقع اش میام برات. غذا و دارو هات میارم باشه
سادیا:از این در ک بزنی بیرون دوتا خاهر داری ک گوش ب فرمانتن سودا و سادیا تکرار کن بفهمم یاد گرفتی
ستین:سودا و سادیا خیلی حرف میزنین برین بیرون لطفا
از اتاق زدن بیرون و یکم روی تخت دراز کشیدم ب چند ثانیه نکشید ک پلکام سنگینی کرد وقتی چشامو باز کردم از اتاق زدم بیرون تقریبا شب شده بود دیدم سودا ی هدفن روی گوششه و داره یواش یواش گریه میکنه رفتم کنار سادیا ک پشت سر سودا وایستاده بود
ستین:اونکه داره گریه میکنه اسمش چیه؟!
سادیا:سودا آبجی اوس/کل شده
ستین:درست حرف بزن (اخم)
سادیا:چشم
ستین:از بیمارستان ک مرخص شدم تا خونه فهمیدم ی رابطه ای با پسر زرده داره انگار شکر آبه مشکلشون چیه ؟!
سادیا:آبجی پسر زرده اسمش امیره اره ی مدت خیلی کوتاهی باهم رل بودن ی دختره اومد ب سودا گفت رله سابق امیره
ستین:خب اینک طبیعیه هرکی توی گذشته اش ی آدم بوده مهم الانه ک اون امیر سودا رو انتخاب کرده گریه نداره
سادیا:امیر مریضه بیماریشم نمیدونم چیه...
ستین:تا دلت بخاد راهه درمان هست چشه این کور شد
عصبی سمتش رفتم هدفنو برداشتم از سر جاش بلند شد اشکاشو سریع پاک کرد برگشت طرفمون
ستین:چقد میخایی گریه کنی ها کور شدی بدبخت امیر ی بیماری داره ک اونم درمان میشه من تا دیروز مریض بودم امروز درمان شدم همه چی پیشرفت کرده درضمن هیچوقت نفر اول زندگی هیچ پسری نیستی (عصبی)
سودا:همع چی یادت اومد(تعجب)
سادیا:ن خاهرم اینارو من بهش گفتم راست هم میگ بسه گریه کردنو
ستین:شماره زرده رو ینی امیرو بده
سودا:من ندارم
سادیا:دروغ میگ خدتم داریا آبجی توی گوشیت هست رمزشم اثر انگشتته دیگ
برگشتم سمت اتاق گوشیو برداشتم و شماره امیر و پیدا کردم زنگ زدم دخترا اومدن پشت سرم برگشتم سمتشون
ستین:اون پسر مشکیه کیه موهاش بلنده ؟!
سودا:رهام دوسته سادیا
یهو. گوشی برداشت
امیر:سلام جانم آبجی
ستین:سلام پاشو بیا اینجا ینی تشریف بیارین خونه ما برا شام لطفا
سادیا ک از خنده جلو دهنشو گرفته بود از طرز دعوت کردنه من سودا هم چشاش درشت شده بود
امیر:مزاحم نمیشیم شما تازه ترخیص شدین ب استراحت نیاز دارین
۱.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.