رمان یا همون فیک
عشق پنهان (پارت ۱۴)
♡: شوگا میتونم بیام داخل
شوگا: اره بیا داخل
بعد از هرگز یه دری زدی اما وقتی یه مشکلی پیش اومده و نکرانی در میزنی
♡: سلام
شوگا: علیک حالا چی شده
♡: ا..... ام.... میدونی
شوگا: نه نمیدونم
♡: خوووو...... ب. من..... میخوام ازدواج کنم
شوگا: چیی.... شوخی یه خوبی بود
♡:خوب نه میخوام ازدواج کنم
شوگا:باور نمیکنم تو از ازدواج متنفر بودی اقلا کی هست
♡:جیهوپ
شوگا:ا/ت اجباریه
♡:..........
شوگا.ا/ت
♡:..........
شوگا:ا/ت
♡:شوگا مجبورم اگه نکنم بد میشه
شوگا: هر که رو گول بزنی منو نمیتونی.چرا کبودی هات رو.گیمیر کردی حتما کتکت زه نه(تیکه ی اخری رو با داد گفت)
♡:وقتی داد زد نفمییدم جی شد که زدم زیر گریه
شوگا:ا/ت چی شد چرا زدی زیر گریه خودم جنازش و نحویلت میدم
♡: شوگا ولس کن سرنوشت مناز اولش شوم بود
شوگا:این چه حرفیه که بهت گفته
♡:از بچگی همه بهم میگفتن نمیخوام بلایی سرت بیاد دست از سرم بر دار(هنوزم داره با گریه میگه)
شوگا:ا/ت همچین حرفی رو نزن میدونی تو بهتری بودی هرکه بهت گفته از رو حسادت گفته چون خودش سرنوشت تو رو نداشته
♡:میگی.چیکار کنم مجبورم براش کار کنم من به عنوان زیر دستشم (گریه)
از زبان شوگا:
شوگا: ا/ت یه دختر قوی بود اما اکه چیزی اذیتش کنه کریه میکنه و اگه با گریه کردن اروم نشه دست به خودکشی میزنه خیلی پیش اومده که بخواد خودکشی کنه و جلوش رو گرفتیم برای همین اعصبانی بودم میترسیدم دوباره بخواد خودکشی کنه و رفتم بغلش کردم
شوگا:کوچولوی من گریه نکنه خواهر من گریه نکنه خوش.میدونه تگه گریه کنه منم گریه میکنم و سرش و نواز میکردم تا اینکه ارو شد و بهش گفتم بره استراحات کنه بعد از اینکه ا/ت رفت به نامجون زنک زدم میدونستم کسی جز اون ا/ت رو نمیشناخت و.اون به جیهوپ پیشنهادداده
♡: شوگا میتونم بیام داخل
شوگا: اره بیا داخل
بعد از هرگز یه دری زدی اما وقتی یه مشکلی پیش اومده و نکرانی در میزنی
♡: سلام
شوگا: علیک حالا چی شده
♡: ا..... ام.... میدونی
شوگا: نه نمیدونم
♡: خوووو...... ب. من..... میخوام ازدواج کنم
شوگا: چیی.... شوخی یه خوبی بود
♡:خوب نه میخوام ازدواج کنم
شوگا:باور نمیکنم تو از ازدواج متنفر بودی اقلا کی هست
♡:جیهوپ
شوگا:ا/ت اجباریه
♡:..........
شوگا.ا/ت
♡:..........
شوگا:ا/ت
♡:شوگا مجبورم اگه نکنم بد میشه
شوگا: هر که رو گول بزنی منو نمیتونی.چرا کبودی هات رو.گیمیر کردی حتما کتکت زه نه(تیکه ی اخری رو با داد گفت)
♡:وقتی داد زد نفمییدم جی شد که زدم زیر گریه
شوگا:ا/ت چی شد چرا زدی زیر گریه خودم جنازش و نحویلت میدم
♡: شوگا ولس کن سرنوشت مناز اولش شوم بود
شوگا:این چه حرفیه که بهت گفته
♡:از بچگی همه بهم میگفتن نمیخوام بلایی سرت بیاد دست از سرم بر دار(هنوزم داره با گریه میگه)
شوگا:ا/ت همچین حرفی رو نزن میدونی تو بهتری بودی هرکه بهت گفته از رو حسادت گفته چون خودش سرنوشت تو رو نداشته
♡:میگی.چیکار کنم مجبورم براش کار کنم من به عنوان زیر دستشم (گریه)
از زبان شوگا:
شوگا: ا/ت یه دختر قوی بود اما اکه چیزی اذیتش کنه کریه میکنه و اگه با گریه کردن اروم نشه دست به خودکشی میزنه خیلی پیش اومده که بخواد خودکشی کنه و جلوش رو گرفتیم برای همین اعصبانی بودم میترسیدم دوباره بخواد خودکشی کنه و رفتم بغلش کردم
شوگا:کوچولوی من گریه نکنه خواهر من گریه نکنه خوش.میدونه تگه گریه کنه منم گریه میکنم و سرش و نواز میکردم تا اینکه ارو شد و بهش گفتم بره استراحات کنه بعد از اینکه ا/ت رفت به نامجون زنک زدم میدونستم کسی جز اون ا/ت رو نمیشناخت و.اون به جیهوپ پیشنهادداده
۲.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.