.
.
خیانت ❌
پارت5
داشتم رد میشدم که یهو یک چیزی بهم خورد و سیاهی........
کوک ویو
میخواستم دختره رو ببرم که یادم اومد اسمش رو ازش نپرسیدم
_اسمت چیه بیب
&خب اسمم نانسی
_ چه اسم قشنگی
& ممنون ددی
_ بیا بریم
& کجا؟
_خونه ی ما دیگه
&من نمیام
_چرا؟؟
&چون من تورو دوست ندارم
_ چی!!!!!
از زبان ادمین:
خب یکسال گذشته اما هیچ کس از حال دخترک و پسرک این داستان خبر ندارد پسرک در پشیمانی که چرا عشق خود را بخاطر یه هرزه ترک کرد حالا هم اون دختر نیست
فلش بک به یکسال قبل :
_چی!!!!! اما چرا؟
& شوخی کردم ددی بریم
_وای بیب دیگه از این شوخی ها نکن
&باشه بریم
کوک ویو
داشتم از اونجا دور میشدیمکه دیدیم همه یجا دو یکی جمع شدن رفتم اونجا که دیدم اون دختره ........ چی اون دختره ات
&ایشش دختره هرزه خوب شد مرد
_ بیا بریم بیب حالم از اینجا داره بهم میخوره
&بریم چاگیا
برش زمانی به یک ماه بعد: ( ما هنوز تو فلش بک هستیم )
کوک ویو
از سر کار رسیدم خونه که دیدم نانسی داره وسایل هاشو جمع میکنه گفتم
_ چاگیا داری چیکار میکنی
&دیگه اینطوری صدام نکن منم فراموش کن
_ تو چی داری میگی
&همین که گفتم
بعد رفت یعنی من یعنی من الان تنها شدم
پایان فلش بک:
کوک ویو
از اون روز یک سال میگذره بعد نانسی رفتم کل بیمارستان هام سال رو زیر رو کردم تا ات رو پیدا کنم تا یه بیمارستان گفت بله ایشون یک سال پیش اینجا بودن اما بعد از یک ماه به طور ناگهانی ایست قلبی کردند وقتی اینو گفت انگار یه سطح اب یخ روم خالی کردند
از بیمارستان اومدم بیرون که..............
....................................................................
خب اینم از این قراره اتفاق های جالبی بیوفته حمایت لطفا
شرطا
لایک :5
کامنت : 5
خیانت ❌
پارت5
داشتم رد میشدم که یهو یک چیزی بهم خورد و سیاهی........
کوک ویو
میخواستم دختره رو ببرم که یادم اومد اسمش رو ازش نپرسیدم
_اسمت چیه بیب
&خب اسمم نانسی
_ چه اسم قشنگی
& ممنون ددی
_ بیا بریم
& کجا؟
_خونه ی ما دیگه
&من نمیام
_چرا؟؟
&چون من تورو دوست ندارم
_ چی!!!!!
از زبان ادمین:
خب یکسال گذشته اما هیچ کس از حال دخترک و پسرک این داستان خبر ندارد پسرک در پشیمانی که چرا عشق خود را بخاطر یه هرزه ترک کرد حالا هم اون دختر نیست
فلش بک به یکسال قبل :
_چی!!!!! اما چرا؟
& شوخی کردم ددی بریم
_وای بیب دیگه از این شوخی ها نکن
&باشه بریم
کوک ویو
داشتم از اونجا دور میشدیمکه دیدیم همه یجا دو یکی جمع شدن رفتم اونجا که دیدم اون دختره ........ چی اون دختره ات
&ایشش دختره هرزه خوب شد مرد
_ بیا بریم بیب حالم از اینجا داره بهم میخوره
&بریم چاگیا
برش زمانی به یک ماه بعد: ( ما هنوز تو فلش بک هستیم )
کوک ویو
از سر کار رسیدم خونه که دیدم نانسی داره وسایل هاشو جمع میکنه گفتم
_ چاگیا داری چیکار میکنی
&دیگه اینطوری صدام نکن منم فراموش کن
_ تو چی داری میگی
&همین که گفتم
بعد رفت یعنی من یعنی من الان تنها شدم
پایان فلش بک:
کوک ویو
از اون روز یک سال میگذره بعد نانسی رفتم کل بیمارستان هام سال رو زیر رو کردم تا ات رو پیدا کنم تا یه بیمارستان گفت بله ایشون یک سال پیش اینجا بودن اما بعد از یک ماه به طور ناگهانی ایست قلبی کردند وقتی اینو گفت انگار یه سطح اب یخ روم خالی کردند
از بیمارستان اومدم بیرون که..............
....................................................................
خب اینم از این قراره اتفاق های جالبی بیوفته حمایت لطفا
شرطا
لایک :5
کامنت : 5
۴.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.