برادر غیرتی من
پارت ۳۱
یون : یه لحظه وایسا
هوجو : هوم
شروع مکالمه
یون : الو
یونا : سریع با هوجو بیا خونه ی ما
یون : لوکیشنش رو برام بفرست
یونا : حله
پایان مکالمه
هوجو : چیشد
یون : باید بریم خونه ی یونا و اون وو
هوجو : من نمیخوام بیام
یون : برو حموم بعدشم آماده شو بریم
هوجو : نمیخوام ( کیوت )
یون : میری آماده بشی یا فقط من برم
هوجو : من رفتم
بوسه ی ریزی رو لبم گذاشت و رفت
یون : ای احمق
رفتم حموم بعدش یه ست لباس مشکی پوشیدم و رفتم تو اتاق هوجو
یون : عه آماده ای بریم
هوجو : بیا موهاتو ببندم
یون : نمیخواد
اومد پشتم و موهامو بستم
یون : خب بریم
هوجو : باشه
رفتیم بیرون و نشستیم تو ماشین بعدش سریع به سمت لوکیشن حرکت کردیم
دو مین بعد رسیدیم و در زدیم
یونا : بیاین تو
رفتیم تو
هوجو : چه خبره
اون وو : هیچی میخواستیم مانع کاراتون بشیم
آیو : خوش گذشت
یون : نه ( سرد )
هوجو : نه( سرد )
لیا : عه پس این فیلم چیو نشون میده
یون : متاسفانه اگر کور نیستی میبینی ( سرد )
هوجو : خداحافظ ( سرد )
یونا : کجا
یون : خونه ( سرد )
جیمین : شما دوتا چتونه
هوجو : یون آروم باش ( آروم )
یون : منظورت
اون وو : منظورش اینه که چرا سرد شدید
یون : من از تو سوال پرسیدم
یونا : داداش
یون : کوفت
اون وو : با زن من درست صحبت کن ( داد )
یون : ببخشید ولی من با شما نسبتی دارم
یونا : یون
یون : زهرمار
اون وو : حد خودتو بدون ( داد )
یون : سه دو یک
هوجو : میدونستی نباید سد یون داد بزنی
اون وو : چرا اون وقت
سوجون : یونا بشین فیلم شروع شد
هوجو : به دلیل وجود من
اون وو : شما
یون : به شما ربطی داره
اون وو : خفه شو با تو حرف نزدم
یون : هوجو ( آروم )
هوجو : آزادی
هردومون با هم تفنگمونو سمتش نشونه گرفتیم
اون وو : او شما کوچولو ها هم از این کارا بلدین
یون : خفه شو ( عربده )
اون وو : تو کی هستی
ماسکمو زدم
یون : اربابت احمق
اون وو : ارباب لی ( تعظیم )
یون : حالا فهمیدی
یونا : عزیزم از کجا فهمیدی اربابته
یون : با همین لباس و ماسک میرم باند
هوجو : حالا اینو بده من تا کار دستت ندادی
تفنگمو ازم گرفت
یون : بهت میدادم
اون وو : ارباب لطفاً منو ببخشید
یون : اشکال ندارع حالا برو بشین
هوجو : یون
یون : هوم
هوجو : یون
یون : چیه
هوجو : بغلت کنم
یون : نه
هوجو : چرا
یون : خودت میدونی
که بغلم کرد
یون : نگفتم نکن
هوجو : من کی به حرف تو گوش دادم
یون : نمیدونم
هوجو : دیدی
یون : ولم کن
هوجو : کوچولو
یون : تو زیادی رشد کردی
لیا : بچه ها
همه : چیه
لیا : احساس میکنم افسردگی یون کم شده
یونا : بریم
همه : کجا
یونا : پیش روانپزشک
همه باهم رفتیم اونجا
و روان پزشک معاینم کرد
روانپزشک : همراه ایشون شما ها هستید
همه : بله
یون : نمیگی
آیو : نتیجه چی شد
روانپزشک: افسردگی ایشون بیشتر شده
یون : احمق بزدل نگفتم نگو
روانپزشک:...
✨🐾
یون : یه لحظه وایسا
هوجو : هوم
شروع مکالمه
یون : الو
یونا : سریع با هوجو بیا خونه ی ما
یون : لوکیشنش رو برام بفرست
یونا : حله
پایان مکالمه
هوجو : چیشد
یون : باید بریم خونه ی یونا و اون وو
هوجو : من نمیخوام بیام
یون : برو حموم بعدشم آماده شو بریم
هوجو : نمیخوام ( کیوت )
یون : میری آماده بشی یا فقط من برم
هوجو : من رفتم
بوسه ی ریزی رو لبم گذاشت و رفت
یون : ای احمق
رفتم حموم بعدش یه ست لباس مشکی پوشیدم و رفتم تو اتاق هوجو
یون : عه آماده ای بریم
هوجو : بیا موهاتو ببندم
یون : نمیخواد
اومد پشتم و موهامو بستم
یون : خب بریم
هوجو : باشه
رفتیم بیرون و نشستیم تو ماشین بعدش سریع به سمت لوکیشن حرکت کردیم
دو مین بعد رسیدیم و در زدیم
یونا : بیاین تو
رفتیم تو
هوجو : چه خبره
اون وو : هیچی میخواستیم مانع کاراتون بشیم
آیو : خوش گذشت
یون : نه ( سرد )
هوجو : نه( سرد )
لیا : عه پس این فیلم چیو نشون میده
یون : متاسفانه اگر کور نیستی میبینی ( سرد )
هوجو : خداحافظ ( سرد )
یونا : کجا
یون : خونه ( سرد )
جیمین : شما دوتا چتونه
هوجو : یون آروم باش ( آروم )
یون : منظورت
اون وو : منظورش اینه که چرا سرد شدید
یون : من از تو سوال پرسیدم
یونا : داداش
یون : کوفت
اون وو : با زن من درست صحبت کن ( داد )
یون : ببخشید ولی من با شما نسبتی دارم
یونا : یون
یون : زهرمار
اون وو : حد خودتو بدون ( داد )
یون : سه دو یک
هوجو : میدونستی نباید سد یون داد بزنی
اون وو : چرا اون وقت
سوجون : یونا بشین فیلم شروع شد
هوجو : به دلیل وجود من
اون وو : شما
یون : به شما ربطی داره
اون وو : خفه شو با تو حرف نزدم
یون : هوجو ( آروم )
هوجو : آزادی
هردومون با هم تفنگمونو سمتش نشونه گرفتیم
اون وو : او شما کوچولو ها هم از این کارا بلدین
یون : خفه شو ( عربده )
اون وو : تو کی هستی
ماسکمو زدم
یون : اربابت احمق
اون وو : ارباب لی ( تعظیم )
یون : حالا فهمیدی
یونا : عزیزم از کجا فهمیدی اربابته
یون : با همین لباس و ماسک میرم باند
هوجو : حالا اینو بده من تا کار دستت ندادی
تفنگمو ازم گرفت
یون : بهت میدادم
اون وو : ارباب لطفاً منو ببخشید
یون : اشکال ندارع حالا برو بشین
هوجو : یون
یون : هوم
هوجو : یون
یون : چیه
هوجو : بغلت کنم
یون : نه
هوجو : چرا
یون : خودت میدونی
که بغلم کرد
یون : نگفتم نکن
هوجو : من کی به حرف تو گوش دادم
یون : نمیدونم
هوجو : دیدی
یون : ولم کن
هوجو : کوچولو
یون : تو زیادی رشد کردی
لیا : بچه ها
همه : چیه
لیا : احساس میکنم افسردگی یون کم شده
یونا : بریم
همه : کجا
یونا : پیش روانپزشک
همه باهم رفتیم اونجا
و روان پزشک معاینم کرد
روانپزشک : همراه ایشون شما ها هستید
همه : بله
یون : نمیگی
آیو : نتیجه چی شد
روانپزشک: افسردگی ایشون بیشتر شده
یون : احمق بزدل نگفتم نگو
روانپزشک:...
✨🐾
۴.۴k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.