سناریو سانزو

پارت ۴
از اونجایی که خیلی حمایت کردید این پارتو زود میدم 😉😊😌



کیو: اخ سرم 🤕
سانزو : کیو چان داری چه گوهی میخوری😑 * شعور این بشر به خودم رفته *
کیو: اومدم صدات کنم که بیای بعد با مخ رفتم تو دلت وگرنه چیزی نشده☺
سانزو : برای چی صدام کنی 🙃
ران : سانزو رل زدی 😂
ریندو : ناموسن کی میاد اینو بگیره 🧐
کیو : این دوتا بادمجون دیگه کین 🤨
ران و ریندو : بادمجونننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن🤯🤯😱😱😱😱😱😱
* سانزو زد زیر خنده *
سانزو: بادمجونو خوب اومدی🤣* داره از خنده میترکه *
ریندو: سانزو ببند اون دهنتوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو🤬
ران: بادمجون نشده بودیم که شدیم😓😢
سانزو: بادمجونننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
ران و ریندو : کوفتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت🤬🤬🤬🤬🤬🤬
کیو: به به سینما سه بعدی
سانزو: اسم فیلمو میزارم دو بادمجون در مزرعه
* سانزو خندیدنو تموم کرد *
سانزو : خب لیدی بگو ببینم چرا اومدی 😏
کیو: هیچی فقط تو اون اتاقی که منو فرستادی الان جنگ جهانی سوم داره رخ میده 😶
سانزو: وات
کیو: هیچی فقط دوتا دختر دارن همو پاره میکنن🙂
ران: چرا دارن همو پاره میکنن🙄
ریندو: دعوای دختراس دیگه😒
سانزو: اره بابا سر هر چیز کوچیکی دعوا میکنن😒
ران: من واقعا دخترا رو درک نمیکنم😓
کیو: ایا من اینجا یک خیار هستم که جلوم از خودم بد میگید🥲
سانزو/ران/ریندو: اره 😁
کیو: خیلی گاوید 🥲
سانزو: خب منو ببر همونجایی که دعوا شد😈
کیو:🆗
* رفتند اونجا *
سانزو: یا حضرت ماموت چرا اینا اینجورین🤯😥








تا پارت بعدی خداحافظ 🤧🤧🤧🤧🤧
چالش این پارت : بگو بنظرت من چجوریم🙃🙃🙃🙃