فیک:"لوسیفر"5
《علامت ها:
_لوسیفر
+ا.ت
×(این علامت برای افراد نامشخص یا سیاهی لشکر استفاده میشع)》
_دروغ میگه...عین سگ...
×میدونستم ! لعنتی! الان میزنم....
_وایسا وایسا بزار یچیز ازش بپرسم
بگو ببینم...خواستهی عمیقت چیه؟
اون صحنه دوباره تکرار شد و مرد طوری که انگار هیپنوتیزم شده شروع به صحبت کرد:
من...من میخوام که جانشین رئیس بشم! میخوام اون از میون بردارمو خودم ریاست بزرگ ترین باند مافیا رو بدست بگیرم..!
×هع...چه غلطا!
لوسیفر یا....
بزارید با همون اسم زمینیش صداش کنیم!
جونگ کوک دستشو بالا برد و گندهای گروه رو که برای تیکه تیکه کردن اون مرد لح لح میزدن
مثل سگی که قلادشو باز کرده بودن برای زدن اون مرد در حد مرگ آزاد کرد
×این واقعا مسخرس...آدمایی که حتی از یه پادو هم کمترن برای تسخیر جاهای بزرگ تو دهن شیر میپرن
جونگ کوک با فندکی که از جیب همون بنده خدا پیدا کرده بود ور میرفت و در همین حال زمزمه کنان گفت:
آدما از همون اولم حد خودشونو نمیدونستن...
از همون موقع که فکر کردن میتونن جای منو پیش اون پر کنن...
جونگ کوک با چهرهای عصبی از اون زیر زمین شکنجه خارج شد و نفسی بلند کشید
اون معتقد بود آدما خدا رو ازش گرفتن...
×هوففف...انقدر عصبی نشو رفیق!
_هع...رفیق؟ تو حتی اسمتم بهم نگفتی!
×اوه متاسفم...اسم من جینه...کیم سوک جین!
_عجب...خوشوقتم جین
×خب حالا نظرت چیه بریم و یکم خوش بگذرونیم؟
_برای همینه که اینجام !
.
.
.
+آههههه مادرررر....چقدر خسته شدم...مردتیکه عوضیه پدر سوخته! مادر...
(بقیهی صبحت های ا.ت بدلیل رکیک بودن و بد آموزی بسیار سانسور گردیده است)
+آیش!
×چته دختر؟
+آیگو مامانننن نودل حاضره؟
×آره! دست و صورتتو بشور بیا سر میز
+باشه...
ا.ت کش و قوسی به خودش داد و کت شلوارشو بعد دراورد خیلی صاف و تر تمیز توی کمد آویزون کرد
درسته ا.ت دختری دارای گشادیسم فراوان و سندروم شلختگی میباشد!
اما این کت شلوار رو خیلی دست داشت
میون اون همه بهم ریختگی و وسایل روی زمین پهن شده بزور یه لباس راحتی مخمل بنفش پیدا کرد و پوشیدش
موهاشو گوجها بست و بعد شستن دست و صورت رفت و با شکمی بسیار گشنه سر میز نشست
به قدری گشنه بود که میتونست کل میزو درو کنه!
اما امان از این مزاحم بی محل که ناهارو کوفت ا.ت کرد
+ای بر پدر این خروس سگ محل لعنت که دو دقیقه ولم نمیکنه!....الو؟
×الو سونبه! حدس بزن چیشده!
+تو سر ظهر دقیقا وقت ناهار زنگ زدی که غذا رو زهر مارم کنی !
×نه سونبههههه! از گروه BKW برات خبر آوردم!
ا.ت یهو روی میز کوبید و بعد خیلی آروم و با لبخندی شرورانه نشست...
+خب بگو ببینم...خیلی وقته منتظر این خبر بودم...
.
.
.
계속
_لوسیفر
+ا.ت
×(این علامت برای افراد نامشخص یا سیاهی لشکر استفاده میشع)》
_دروغ میگه...عین سگ...
×میدونستم ! لعنتی! الان میزنم....
_وایسا وایسا بزار یچیز ازش بپرسم
بگو ببینم...خواستهی عمیقت چیه؟
اون صحنه دوباره تکرار شد و مرد طوری که انگار هیپنوتیزم شده شروع به صحبت کرد:
من...من میخوام که جانشین رئیس بشم! میخوام اون از میون بردارمو خودم ریاست بزرگ ترین باند مافیا رو بدست بگیرم..!
×هع...چه غلطا!
لوسیفر یا....
بزارید با همون اسم زمینیش صداش کنیم!
جونگ کوک دستشو بالا برد و گندهای گروه رو که برای تیکه تیکه کردن اون مرد لح لح میزدن
مثل سگی که قلادشو باز کرده بودن برای زدن اون مرد در حد مرگ آزاد کرد
×این واقعا مسخرس...آدمایی که حتی از یه پادو هم کمترن برای تسخیر جاهای بزرگ تو دهن شیر میپرن
جونگ کوک با فندکی که از جیب همون بنده خدا پیدا کرده بود ور میرفت و در همین حال زمزمه کنان گفت:
آدما از همون اولم حد خودشونو نمیدونستن...
از همون موقع که فکر کردن میتونن جای منو پیش اون پر کنن...
جونگ کوک با چهرهای عصبی از اون زیر زمین شکنجه خارج شد و نفسی بلند کشید
اون معتقد بود آدما خدا رو ازش گرفتن...
×هوففف...انقدر عصبی نشو رفیق!
_هع...رفیق؟ تو حتی اسمتم بهم نگفتی!
×اوه متاسفم...اسم من جینه...کیم سوک جین!
_عجب...خوشوقتم جین
×خب حالا نظرت چیه بریم و یکم خوش بگذرونیم؟
_برای همینه که اینجام !
.
.
.
+آههههه مادرررر....چقدر خسته شدم...مردتیکه عوضیه پدر سوخته! مادر...
(بقیهی صبحت های ا.ت بدلیل رکیک بودن و بد آموزی بسیار سانسور گردیده است)
+آیش!
×چته دختر؟
+آیگو مامانننن نودل حاضره؟
×آره! دست و صورتتو بشور بیا سر میز
+باشه...
ا.ت کش و قوسی به خودش داد و کت شلوارشو بعد دراورد خیلی صاف و تر تمیز توی کمد آویزون کرد
درسته ا.ت دختری دارای گشادیسم فراوان و سندروم شلختگی میباشد!
اما این کت شلوار رو خیلی دست داشت
میون اون همه بهم ریختگی و وسایل روی زمین پهن شده بزور یه لباس راحتی مخمل بنفش پیدا کرد و پوشیدش
موهاشو گوجها بست و بعد شستن دست و صورت رفت و با شکمی بسیار گشنه سر میز نشست
به قدری گشنه بود که میتونست کل میزو درو کنه!
اما امان از این مزاحم بی محل که ناهارو کوفت ا.ت کرد
+ای بر پدر این خروس سگ محل لعنت که دو دقیقه ولم نمیکنه!....الو؟
×الو سونبه! حدس بزن چیشده!
+تو سر ظهر دقیقا وقت ناهار زنگ زدی که غذا رو زهر مارم کنی !
×نه سونبههههه! از گروه BKW برات خبر آوردم!
ا.ت یهو روی میز کوبید و بعد خیلی آروم و با لبخندی شرورانه نشست...
+خب بگو ببینم...خیلی وقته منتظر این خبر بودم...
.
.
.
계속
۴۳.۵k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.