رویای من. پارت 17
کوک:گفتم رسمی نباش
این سوک: با...باشه
رفتم تو اتاق خودم. خیلی خوب بود . همونجوری که دوست داشتم دارک . کتابام یونیفرمم وسایلام همه اونجا بودن حتما خونرو فروخته . حالا به من میگفت جدیدشو میگیرم برات . هعی بگذریم
این سوک: سلیقت خیلی خوبهاا
کوک: مرسی
این سوک: این وسایلارو از کجا اوردی؟
کوک : خونرو فروختم . وسایلات رو اوردم . و بعضی هاشون رو هم خریدم دیگه
این سوک: باشه
رفتم رو تخت و دراز کشیدم
خیلی خسته بودم
جونگکوک تو اتاقش بود رفتم پیشش
این سوک: گشنمه . نودل نداری ؟
کوک: برو تو اشپز خونه طبقه ی بالا از سمت چپ کابینت سومی . دوتا درست کن منم میخورم
چاپستیک هم هموجاهاس
این سوک : باشه
رفتم اشپز خونه نودل رو برداشتم و توی قابلامه خالیش کردم . گذاشتم رو گاز
که دیدم جونگکوک از ب سمتم اومد پارچ رو برداشت و پر از اب کرد از پشت اومد سمتم
کوک: حتی بلد نیستی ی نودل هم درست کنی
پارچ رو خالی کرد تو قابلامه و ادویه مخصوصش رو هم ریخت
کوک: درش رو بزار و 3 دقیقه صبر کن اگه میخوای بهتر بشه 6 دقیقه
این سوک: با...باشه
بعد 6 دقیقه اماده شد . ریختمشون تو ظرف و به همراه چاپستیک ها اوردم سر میز
این سوک: اماااادس. میتونی بیای
باهم نشستیم سر میز حس میکردم زن و شوهریم . ایششش به این چیزا فکر نکن . شروع کردم به خوردن
ولی خودمم خیلی دوست دارم زن شوهر بشیم ولی 6 ماه دیگه مونده که کلا دانشگاه تموم شه . پس چرا تو بهش گفتی من دوست دخترت نیستم هاا؟ . تو که از خداته ( تو ذهن )
این سوک: اههههه مگه من بهت نگفتم درمورد این چیزا فکر نکن... ضربه ای به کلم زدم
کوک: جانم؟
این سوک: ا..ام با شما نبودم
این سوک: هوووف
کپی ممنوع❌
این سوک: با...باشه
رفتم تو اتاق خودم. خیلی خوب بود . همونجوری که دوست داشتم دارک . کتابام یونیفرمم وسایلام همه اونجا بودن حتما خونرو فروخته . حالا به من میگفت جدیدشو میگیرم برات . هعی بگذریم
این سوک: سلیقت خیلی خوبهاا
کوک: مرسی
این سوک: این وسایلارو از کجا اوردی؟
کوک : خونرو فروختم . وسایلات رو اوردم . و بعضی هاشون رو هم خریدم دیگه
این سوک: باشه
رفتم رو تخت و دراز کشیدم
خیلی خسته بودم
جونگکوک تو اتاقش بود رفتم پیشش
این سوک: گشنمه . نودل نداری ؟
کوک: برو تو اشپز خونه طبقه ی بالا از سمت چپ کابینت سومی . دوتا درست کن منم میخورم
چاپستیک هم هموجاهاس
این سوک : باشه
رفتم اشپز خونه نودل رو برداشتم و توی قابلامه خالیش کردم . گذاشتم رو گاز
که دیدم جونگکوک از ب سمتم اومد پارچ رو برداشت و پر از اب کرد از پشت اومد سمتم
کوک: حتی بلد نیستی ی نودل هم درست کنی
پارچ رو خالی کرد تو قابلامه و ادویه مخصوصش رو هم ریخت
کوک: درش رو بزار و 3 دقیقه صبر کن اگه میخوای بهتر بشه 6 دقیقه
این سوک: با...باشه
بعد 6 دقیقه اماده شد . ریختمشون تو ظرف و به همراه چاپستیک ها اوردم سر میز
این سوک: اماااادس. میتونی بیای
باهم نشستیم سر میز حس میکردم زن و شوهریم . ایششش به این چیزا فکر نکن . شروع کردم به خوردن
ولی خودمم خیلی دوست دارم زن شوهر بشیم ولی 6 ماه دیگه مونده که کلا دانشگاه تموم شه . پس چرا تو بهش گفتی من دوست دخترت نیستم هاا؟ . تو که از خداته ( تو ذهن )
این سوک: اههههه مگه من بهت نگفتم درمورد این چیزا فکر نکن... ضربه ای به کلم زدم
کوک: جانم؟
این سوک: ا..ام با شما نبودم
این سوک: هوووف
کپی ممنوع❌
۵.۹k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.