دنیای زیبای من پارت⁵
کوک
اماده شدیم رفتیم پایین و منتظر جیمین و هلیا موندیم بعد 20 مین امدن
+سلام اونی
/سلام بیبی خوبی
-سلام هیونگ خوبی
&سلام داداش خوبم تو خوبی
(همه به هم سلام دادن و رفتن تو)
-خب چه خبرا هیونگ.
&سلامتی راستی تو چه خبرا
-سلامتی بعد باید یه موضوع رو بهت بگم.
&اوک
اشپز خونه
دایون
/هوم خانم دایون چه بویی میده
+دستپخت منه دیگه اونی کیوتم
/معلومه شما که استادید
+ اروم راستی هلیا من چند روزه احساس بدی دارم
/چه احساسی
+بوی غذا بهم میخوره حالم بد میشه
/شاید مسموم شدی
+نه بابا مسموم چیه
/خب فردا پسرا کمپانین بیا خونه ما ببینم چه خبره راستی
+هوم
/یه بیبی چک هم بگیر
+نگو که.....
/نه فقط میخوام ببینم حدسم درسته یا نه
+اوک.
موقع شام بود که هلیا داشت میزو میچید صدای زنگ در امد و هلیا رفت درو باز کرد
دیدم دوتا پسر امدن تو من رفتم تو سالن تا ببینم کین دیدم یکی هلیا رو پرت کرد رو کاناپه و اون یکی هم منو پرت کرد رو اون یکی کاناپه هلیا جیغ زد
/جیغغغغغ
&صدای هلیا نبود
-چرا هیونگ برو ببین چی شده
دیدم جیمین با عجله امد سمت هلیا یقه پسره رو گرفت
&احمق بیشعور چطوری دست به اموال من میزنی
-هوی تو یکی گمشو بیا اینجا ببینم
دیدم جیمین و کوک افتادن پسرا رو زدن منو هلیا هم گریمون گرفته بود چون داشت بهمون تجاوز میشد
+اونی جونم خوبی
/اره هق هق خوبم ددی جیمین
هلیا رفت جیمین رو بغل کرد کوک هم منو
/اخ سرم درد میکنه
-اشکال نداره بیب یه میکن به هلی بده
+اوک شما برید روی صندلی های میز بشینید شام رو بخورید تا بیایم
+اونی خوبی.
/اره خوبم فقط سرم درد میکنه یه مسکن بده
+اک
به هلیا مسکن دادم رفت پیش جیمین نشست شروع کردیم به خوردن به هلیا و جیمین گفتم پیشمون بمونن کوک گفت 1 ماه اونا هم قبول کردن هلیا و جیمین رفتن برای خودشون لباس بیارن
&و/:زینگگگگگگ
-امدم
کوک رفت درو باز کرد بعد هلیا دستمو کشید برد تو اتاق
/خب دایون من که رفتم داروخونه تا مسکن بگیرم برات یه بیبی چک هم گرفتم هنوز جیمین نمیدونه پس الان برو تست بده
+اوک مرسی اونی
لپ هلیا رو بوس کردم
رفتم تست دادم و منو هلیا تو اتاق باهم حرف زدیم رفتم ببینم جواب تست چیه دیدم................
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری😅
حمایت کنید بیبی هام🍩🤎
شرط برای پارت بعد:6 تا لایک♥
اماده شدیم رفتیم پایین و منتظر جیمین و هلیا موندیم بعد 20 مین امدن
+سلام اونی
/سلام بیبی خوبی
-سلام هیونگ خوبی
&سلام داداش خوبم تو خوبی
(همه به هم سلام دادن و رفتن تو)
-خب چه خبرا هیونگ.
&سلامتی راستی تو چه خبرا
-سلامتی بعد باید یه موضوع رو بهت بگم.
&اوک
اشپز خونه
دایون
/هوم خانم دایون چه بویی میده
+دستپخت منه دیگه اونی کیوتم
/معلومه شما که استادید
+ اروم راستی هلیا من چند روزه احساس بدی دارم
/چه احساسی
+بوی غذا بهم میخوره حالم بد میشه
/شاید مسموم شدی
+نه بابا مسموم چیه
/خب فردا پسرا کمپانین بیا خونه ما ببینم چه خبره راستی
+هوم
/یه بیبی چک هم بگیر
+نگو که.....
/نه فقط میخوام ببینم حدسم درسته یا نه
+اوک.
موقع شام بود که هلیا داشت میزو میچید صدای زنگ در امد و هلیا رفت درو باز کرد
دیدم دوتا پسر امدن تو من رفتم تو سالن تا ببینم کین دیدم یکی هلیا رو پرت کرد رو کاناپه و اون یکی هم منو پرت کرد رو اون یکی کاناپه هلیا جیغ زد
/جیغغغغغ
&صدای هلیا نبود
-چرا هیونگ برو ببین چی شده
دیدم جیمین با عجله امد سمت هلیا یقه پسره رو گرفت
&احمق بیشعور چطوری دست به اموال من میزنی
-هوی تو یکی گمشو بیا اینجا ببینم
دیدم جیمین و کوک افتادن پسرا رو زدن منو هلیا هم گریمون گرفته بود چون داشت بهمون تجاوز میشد
+اونی جونم خوبی
/اره هق هق خوبم ددی جیمین
هلیا رفت جیمین رو بغل کرد کوک هم منو
/اخ سرم درد میکنه
-اشکال نداره بیب یه میکن به هلی بده
+اوک شما برید روی صندلی های میز بشینید شام رو بخورید تا بیایم
+اونی خوبی.
/اره خوبم فقط سرم درد میکنه یه مسکن بده
+اک
به هلیا مسکن دادم رفت پیش جیمین نشست شروع کردیم به خوردن به هلیا و جیمین گفتم پیشمون بمونن کوک گفت 1 ماه اونا هم قبول کردن هلیا و جیمین رفتن برای خودشون لباس بیارن
&و/:زینگگگگگگ
-امدم
کوک رفت درو باز کرد بعد هلیا دستمو کشید برد تو اتاق
/خب دایون من که رفتم داروخونه تا مسکن بگیرم برات یه بیبی چک هم گرفتم هنوز جیمین نمیدونه پس الان برو تست بده
+اوک مرسی اونی
لپ هلیا رو بوس کردم
رفتم تست دادم و منو هلیا تو اتاق باهم حرف زدیم رفتم ببینم جواب تست چیه دیدم................
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری😅
حمایت کنید بیبی هام🍩🤎
شرط برای پارت بعد:6 تا لایک♥
۱۰.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.