*پارت دوازدهم*
ویو ا.ت:
بلند داد میزنم
+همین الان اون فیلمای فا**کیو بهم نشون میدی وگرنه میزنم هر چی مشروب داری میشکونم و اینجا رو با خاک یکسان میکنم
^دیوونه شدی نونا؟برام مسئولیت داره،فقط وقتی با پلیس بیای میتونم نشونت بدم
عصبی موهامو به هم میریزم
+اوکی،خودت خواستی
از جام بلند میشم و رو میز پیشخوان وایمیستم...
^داری چیکار میکنی؟
همه با تعجب نگام میکنن
+الان نشونت میدم دیوونگی یعنی چی
یکی از صندلیا رو برمیدارم و میکوبم رو لیوانایی که روی میز بودن.
صدای جیغ و داد وحشتزده کسایی که کنارم بودن میومد
+هنوز نشون نمیدی؟
منتظر بهش نگاه میکنم ولی تو شوکه و هیچی نمیگه
+باشه هر جور راحتی
دوباره صندلیو برمیدارم و میخوام به سمت مشروبای پشت سرش پرتاب کنم که با صدای داد یکی آروم میارمش پایین
☆اینجا چه خبره؟
سریع به سمت مرد میانسال پشت سرم برمیگردم
+ببینم تو صاحب اینجایی؟
☆داری چه غلطی میکنی؟
+میخوام فیلمای دوربینای مداربسته رو ببینم
☆فقط وقتی با حکمی چیزی بیای میتونم نشونت بدم...
اینو میگه و رو به نوچه هاش ادامه میده:
☆هی یکی زنگ بزنه به پلیس تا این دیوونه رو ببرن
+آره زنگ بزن به پلیس،اتفاقا کار منم راحت میشه بهشون میگم که بچه های دبیرستانی اینجا برات کار میکنن
اینو میگم به دوتا از متصدی های بار اشاره میکنم
☆اونا دبیرستانی نیستن
+باشه پس کارت شناساییتو نشون بده پسر جون...زود باش
☆خیله خب دنبالم بیا...کسی به پلیس زنگ نزنه...با همتونم
میپرم پایین و باهاش به اتاق مانیتورینگ میرم
یه نفر سریع از پشت میز بلند میشه و احترام میزاره
♡سلام قربان
سرشو تکون میده و خطاب به من میگه
☆فیلمای چه روزی؟
+ده آگوست
☆هی پسر فیلمای 10 آگوستو نشون این خانوم بده
سریع میرم بالای سر پسره
♡چه ساعتی؟
+فک کنم ساعت 11 شب بود
♡خیله خب
فیلمای اون ساعتو میاره...همینطور میزنه جلو که یونگیو میبینم
+هی هی صبر کن
♡اینجا؟
+آره
به تمام حرکاتش تو فیلم خیره میشم و دعا میکنم اشتباه کرده باشم...
بعد از اینکه من اونجا بیهوش میشم دو نفر میان سمتم و میخوان منو با خودشون ببرن که یونگی جلوشونو میگیره
+پس اشتباه میکر-
ولی با دیدن بقیه فیلم حرف تو دهنم ماسید
یونگی یکم بعد از حرف زدن باهاشون گوشیشو از جیبش درمیاره و به یکی زنگ میزنه.گوشیو به یکی از اونا میده و چند دقیقه بعد هم میرن.
+هه...پس همش نقشه ت بود مین یونگی
☆خیله خب،چیزی که میخاستیو دیدی؟حالا برو.
بر میگردم سمتش
+شمارتو بهم بده،من همه ی خسارتو بهت میدم
☆ببین من خسارت نمیخام فقط امیدوارم دیگه اینورا نبینمت
+ولی من باید برات جبران کنم
کارتشو بهم داد...
منم شمارم بهش دادم
☆هروقت به یه کله خراب نیاز داشتم حتما خبرت میکنم
بلند داد میزنم
+همین الان اون فیلمای فا**کیو بهم نشون میدی وگرنه میزنم هر چی مشروب داری میشکونم و اینجا رو با خاک یکسان میکنم
^دیوونه شدی نونا؟برام مسئولیت داره،فقط وقتی با پلیس بیای میتونم نشونت بدم
عصبی موهامو به هم میریزم
+اوکی،خودت خواستی
از جام بلند میشم و رو میز پیشخوان وایمیستم...
^داری چیکار میکنی؟
همه با تعجب نگام میکنن
+الان نشونت میدم دیوونگی یعنی چی
یکی از صندلیا رو برمیدارم و میکوبم رو لیوانایی که روی میز بودن.
صدای جیغ و داد وحشتزده کسایی که کنارم بودن میومد
+هنوز نشون نمیدی؟
منتظر بهش نگاه میکنم ولی تو شوکه و هیچی نمیگه
+باشه هر جور راحتی
دوباره صندلیو برمیدارم و میخوام به سمت مشروبای پشت سرش پرتاب کنم که با صدای داد یکی آروم میارمش پایین
☆اینجا چه خبره؟
سریع به سمت مرد میانسال پشت سرم برمیگردم
+ببینم تو صاحب اینجایی؟
☆داری چه غلطی میکنی؟
+میخوام فیلمای دوربینای مداربسته رو ببینم
☆فقط وقتی با حکمی چیزی بیای میتونم نشونت بدم...
اینو میگه و رو به نوچه هاش ادامه میده:
☆هی یکی زنگ بزنه به پلیس تا این دیوونه رو ببرن
+آره زنگ بزن به پلیس،اتفاقا کار منم راحت میشه بهشون میگم که بچه های دبیرستانی اینجا برات کار میکنن
اینو میگم به دوتا از متصدی های بار اشاره میکنم
☆اونا دبیرستانی نیستن
+باشه پس کارت شناساییتو نشون بده پسر جون...زود باش
☆خیله خب دنبالم بیا...کسی به پلیس زنگ نزنه...با همتونم
میپرم پایین و باهاش به اتاق مانیتورینگ میرم
یه نفر سریع از پشت میز بلند میشه و احترام میزاره
♡سلام قربان
سرشو تکون میده و خطاب به من میگه
☆فیلمای چه روزی؟
+ده آگوست
☆هی پسر فیلمای 10 آگوستو نشون این خانوم بده
سریع میرم بالای سر پسره
♡چه ساعتی؟
+فک کنم ساعت 11 شب بود
♡خیله خب
فیلمای اون ساعتو میاره...همینطور میزنه جلو که یونگیو میبینم
+هی هی صبر کن
♡اینجا؟
+آره
به تمام حرکاتش تو فیلم خیره میشم و دعا میکنم اشتباه کرده باشم...
بعد از اینکه من اونجا بیهوش میشم دو نفر میان سمتم و میخوان منو با خودشون ببرن که یونگی جلوشونو میگیره
+پس اشتباه میکر-
ولی با دیدن بقیه فیلم حرف تو دهنم ماسید
یونگی یکم بعد از حرف زدن باهاشون گوشیشو از جیبش درمیاره و به یکی زنگ میزنه.گوشیو به یکی از اونا میده و چند دقیقه بعد هم میرن.
+هه...پس همش نقشه ت بود مین یونگی
☆خیله خب،چیزی که میخاستیو دیدی؟حالا برو.
بر میگردم سمتش
+شمارتو بهم بده،من همه ی خسارتو بهت میدم
☆ببین من خسارت نمیخام فقط امیدوارم دیگه اینورا نبینمت
+ولی من باید برات جبران کنم
کارتشو بهم داد...
منم شمارم بهش دادم
☆هروقت به یه کله خراب نیاز داشتم حتما خبرت میکنم
۱۳.۶k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.