پارت اول
ات
ساعتم رو برا ساعت7گذاشته بودم ولی ساعت 6:30بیدار شدم پس زود تر رفتم حموم تا بیشتر بمونم .نیم ساعت تو حموم بودم اومدم بیرون ساعت هفت شده بود رفتم روصندلی میز نشستم موهام رو خشک کردم یه ارایش ملایم کردم ورفتم سراغ لباس یه هودی پشمی سفید برداشتم چون زمستون بود سرد بود پس تصمیم گرفتم یه شلوار ابی پرنگ بپوشم که با لباسم ست بود .ساعت نگاکردم هشت شده بود یه جیغ یواش کشیدم از اتاق زدم بیرون که یهو خوردم به یونگی
یونگی:اخخخخ دیونه حواست کجاس
ات:اخ ببخشید داره دیرم میشه عجله دارم دردت گرفت؟
یونگی:اره
ات:ببخشید دادشی جونم یه بوس به کلش زدم واومدم تو اشپز خونه به خانم شین سلام کردم یه لقمه برداشتم اومدم بیرون
چند مین بعد
رسیدم کلاس نقاشی داشتم باخودم حرف میزدم قرار بود استاد جدید بیاد انگار از خانواده کیم بو همه میگفتن گفتن برادر کیم تهیونگه تهیونگ هم تو کلاس ما بودهانا زود تر من رسیده بود وداشت با خواهر تهیونگ حرف میزد که استاد اومد بله استاد کیم جیونگ بود
همه سلام کردن استاد شروع کردوبعد یک ساعت کلاس تموم شد داشتم میرفتم که هانا گفت من باکیونگ(همون خواهر تهیونگ خلاصش کردم )میرم بیرون ورفتن داشتم میرفتم که تهیونگ صدام کرد
لایک و کامنت و حمایت یادتون نره❤
ساعتم رو برا ساعت7گذاشته بودم ولی ساعت 6:30بیدار شدم پس زود تر رفتم حموم تا بیشتر بمونم .نیم ساعت تو حموم بودم اومدم بیرون ساعت هفت شده بود رفتم روصندلی میز نشستم موهام رو خشک کردم یه ارایش ملایم کردم ورفتم سراغ لباس یه هودی پشمی سفید برداشتم چون زمستون بود سرد بود پس تصمیم گرفتم یه شلوار ابی پرنگ بپوشم که با لباسم ست بود .ساعت نگاکردم هشت شده بود یه جیغ یواش کشیدم از اتاق زدم بیرون که یهو خوردم به یونگی
یونگی:اخخخخ دیونه حواست کجاس
ات:اخ ببخشید داره دیرم میشه عجله دارم دردت گرفت؟
یونگی:اره
ات:ببخشید دادشی جونم یه بوس به کلش زدم واومدم تو اشپز خونه به خانم شین سلام کردم یه لقمه برداشتم اومدم بیرون
چند مین بعد
رسیدم کلاس نقاشی داشتم باخودم حرف میزدم قرار بود استاد جدید بیاد انگار از خانواده کیم بو همه میگفتن گفتن برادر کیم تهیونگه تهیونگ هم تو کلاس ما بودهانا زود تر من رسیده بود وداشت با خواهر تهیونگ حرف میزد که استاد اومد بله استاد کیم جیونگ بود
همه سلام کردن استاد شروع کردوبعد یک ساعت کلاس تموم شد داشتم میرفتم که هانا گفت من باکیونگ(همون خواهر تهیونگ خلاصش کردم )میرم بیرون ورفتن داشتم میرفتم که تهیونگ صدام کرد
لایک و کامنت و حمایت یادتون نره❤
۶.۷k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.