مافیا سرد 12
تهیونگ رفت شرکت و من خونه تنها بودم
واسه همین تصمیم گرفتم فیلم ببینم
.
.
.
داشتم فیلم میدیدم که زنگ در خورد
دیدم یونجون درو باز کردم دیدم شکمش خونیه
وقتی درو باز کردم افتاد تو بغلم
منم گذاشتمش رو مبل
ات : خوبی
یو : اره
ات : چی شده
یو : دعوام شد
ات : خب سر چی
یو : هیچی ولش میشه لباسمو بدم بالا
داره اذیتم میکنه
ات : آ آره
ویو ات :
زنگ زدم به تهیونگ گفتم چه اتفاقی افتاده اونم گفت نزدیکش نشو تا من بیام
ته رسید
ویو ته :
وقتی رسیدم دیدم لباسشو داده بالا و رو مبله
ته : نگران نباش زنگ زدم دکتر الان میاد
یو : ممنون
ته : خب چی شد که چاقو خوردی
یو : هیچی نشد
ته : اومم
ته : ات یه لحظه بیا تو اتاق
ات : بله کاری داشتی
ته : آره. اذیتت که نکرد
ات : نه
ته : یعنی حتی انگشتم بهت نخورد
ات : امم خب . . .
ته : خب؟
ات: فقط چون نمیتونست راه بره وقتی
درو باز کردم افتاد تو بغلم بعدم بردمش رو مبل
ته : الان همینم نمیگفتم نمیگفتی
ویو ات
داشتیم حرف میزدیم که صدای زنگ در اومد. دکتر رسیده بود
بعد یه مدت کارش تموم شد
دکی: خیلی زخمه عمیق بود
واقعا چیکار کردی اینجوری شد
یو : هیچی
فلش بک یونجون روز بعد بار
یو : داشتم اماده میشدم برم پیش کسایی که دیشب تو بار باهاشون دوست شدم(پسر)
خب رسیدم
بعد از یه مدت تقریبا همشون مست مست بودن ولی من هوشیار بودم
بعد از یه مدت یکیشون
گفت راستی یونجون تو دیشب تو بار با سه نفر اومده بودی؟
یو : آره چطور؟
پسره : با یکیشون بود اومده بودی
لطفا حمایت 🐢🍄
واسه همین تصمیم گرفتم فیلم ببینم
.
.
.
داشتم فیلم میدیدم که زنگ در خورد
دیدم یونجون درو باز کردم دیدم شکمش خونیه
وقتی درو باز کردم افتاد تو بغلم
منم گذاشتمش رو مبل
ات : خوبی
یو : اره
ات : چی شده
یو : دعوام شد
ات : خب سر چی
یو : هیچی ولش میشه لباسمو بدم بالا
داره اذیتم میکنه
ات : آ آره
ویو ات :
زنگ زدم به تهیونگ گفتم چه اتفاقی افتاده اونم گفت نزدیکش نشو تا من بیام
ته رسید
ویو ته :
وقتی رسیدم دیدم لباسشو داده بالا و رو مبله
ته : نگران نباش زنگ زدم دکتر الان میاد
یو : ممنون
ته : خب چی شد که چاقو خوردی
یو : هیچی نشد
ته : اومم
ته : ات یه لحظه بیا تو اتاق
ات : بله کاری داشتی
ته : آره. اذیتت که نکرد
ات : نه
ته : یعنی حتی انگشتم بهت نخورد
ات : امم خب . . .
ته : خب؟
ات: فقط چون نمیتونست راه بره وقتی
درو باز کردم افتاد تو بغلم بعدم بردمش رو مبل
ته : الان همینم نمیگفتم نمیگفتی
ویو ات
داشتیم حرف میزدیم که صدای زنگ در اومد. دکتر رسیده بود
بعد یه مدت کارش تموم شد
دکی: خیلی زخمه عمیق بود
واقعا چیکار کردی اینجوری شد
یو : هیچی
فلش بک یونجون روز بعد بار
یو : داشتم اماده میشدم برم پیش کسایی که دیشب تو بار باهاشون دوست شدم(پسر)
خب رسیدم
بعد از یه مدت تقریبا همشون مست مست بودن ولی من هوشیار بودم
بعد از یه مدت یکیشون
گفت راستی یونجون تو دیشب تو بار با سه نفر اومده بودی؟
یو : آره چطور؟
پسره : با یکیشون بود اومده بودی
لطفا حمایت 🐢🍄
۵.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.