part: 56
بیهوش شدم و هیچی دیگه نفهمیدم
مین جه: دختر باید یکم بیشتر مواظب بودی!درسته تو کاری نکردی ولی گناه تو اینه که خیلی شبیه مامانتی
واسه همینه هنوز نکشتمت
متیو(بادیگاردش)
هانا رو ببر تو اتاق بخوابون دستاشو هم ببند
بقیه هم آماده شین فردا باید بریم رفیقای عزیزه هانارو بشونیم سرجاشون(پوزخند)
*ویو کوک*
با سردرد شدید از خواب بیدار شدم اخ داشتم میمردم چطور اینجا خوابم برده بود
کوک: اخخخ کمرم
جیمین:خفه شو جونگ کوکک بزار کپه مرگمونو بزاریم
کوک:چی میگیی ساعت ۱۱ صبحه بیدارشین
همه با این حرفم بیدار شدن
نامجون: مگه چقدر خوابیدیم که ساعت ۱۱ صبحه
مینهو: ۱۱ صحبه هنوز زوده بخوابین
هیونگ شیک: نچ بابا امروز برنامه داشتیم ناسلامتیااا
به کنارم نگاه کردم و با جای خالیه هانا مواجه شدم کجا رفته بود این وقت صبح نکنه بلایی سرش اومده باشه
کوک: اینارو ولش جین و هانا کجان؟
جین صبحونه به دست از اشپزخونه بیرون اومد
جین: من اینجام ولی هانا رو نمیدونم
یونجون: هیونگ؟تو کی وقت کردی صبحونه درست کنی؟
جین: من یه نیم ساعتی میشه که بیدارم
کوک: اینا الان مهمه مگه میگم هانا نیس؟
همه نگاهشونو به من دادن
چان: منظورت چیه؟
کوک: میگم هانا نیست کجاشو نمیفهمین دقیقا
چند باری بهش زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود جواب نمیداد دیگه داشتم نگران میشدم دیشبم خیلی خوب نبود
فیلیس: خب شاید تو حیاط باشه
کوک: نه نه نیست
اونوو: خب شاید یجا کار داشته رفته
کوک: گوشیش خاموشه هرچی زنگ میزنم انگار آب شده رفته زمین
همینطور که همه نگران داشتیم دنبال هانا میگشتیم در خونه به صدا درومد
جیمین: بیا داداش دیدی الکی نگران شدیم حتما هاناعه نمیشناسیش مگه خدای این کاراس
در خونه توسط جیمین باز شد و با قیافه ی نحس مین جه رو به رو شدیم
مین جه: خود هانا نیست ولی باباش اینجاست
این اینجا چیکار داشت؟چی داشت میگفت عوضی نکنه کاری با هانا کرده باشه بازم بهش قول دادم نزارم دیکه اذیتش کنه ولی انگار همون اول کاری زدم زیر قولم
کوک: حرومزاده تو اینجا چیکار میکنی(داد)
مین جه: عه پسر جون چقدر خشنی تو عه عه حتما دنبال هانا میگردین نهج
اون پیش منه
با این حرفش تنم ریخت هانا پیش اون بود ینی بازم به جهنمش برگشته بود جهنمی که حتی فکرشم حالشو بد میکرد
چان: چ...چی؟او...ن اونجا چیکار میکنه؟
مین جه: وا؟نکنه باورش کردین؟اخیییی حتما دلتون شکسته الهی،ولی خب چه میشه کرد دروغ گفته بهتون
رفتم یقهشو گرفتم
کوک. تو چی داری میگی برای خودتتتت هاننن(عربده)
مین جه: دختر باید یکم بیشتر مواظب بودی!درسته تو کاری نکردی ولی گناه تو اینه که خیلی شبیه مامانتی
واسه همینه هنوز نکشتمت
متیو(بادیگاردش)
هانا رو ببر تو اتاق بخوابون دستاشو هم ببند
بقیه هم آماده شین فردا باید بریم رفیقای عزیزه هانارو بشونیم سرجاشون(پوزخند)
*ویو کوک*
با سردرد شدید از خواب بیدار شدم اخ داشتم میمردم چطور اینجا خوابم برده بود
کوک: اخخخ کمرم
جیمین:خفه شو جونگ کوکک بزار کپه مرگمونو بزاریم
کوک:چی میگیی ساعت ۱۱ صبحه بیدارشین
همه با این حرفم بیدار شدن
نامجون: مگه چقدر خوابیدیم که ساعت ۱۱ صبحه
مینهو: ۱۱ صحبه هنوز زوده بخوابین
هیونگ شیک: نچ بابا امروز برنامه داشتیم ناسلامتیااا
به کنارم نگاه کردم و با جای خالیه هانا مواجه شدم کجا رفته بود این وقت صبح نکنه بلایی سرش اومده باشه
کوک: اینارو ولش جین و هانا کجان؟
جین صبحونه به دست از اشپزخونه بیرون اومد
جین: من اینجام ولی هانا رو نمیدونم
یونجون: هیونگ؟تو کی وقت کردی صبحونه درست کنی؟
جین: من یه نیم ساعتی میشه که بیدارم
کوک: اینا الان مهمه مگه میگم هانا نیس؟
همه نگاهشونو به من دادن
چان: منظورت چیه؟
کوک: میگم هانا نیست کجاشو نمیفهمین دقیقا
چند باری بهش زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود جواب نمیداد دیگه داشتم نگران میشدم دیشبم خیلی خوب نبود
فیلیس: خب شاید تو حیاط باشه
کوک: نه نه نیست
اونوو: خب شاید یجا کار داشته رفته
کوک: گوشیش خاموشه هرچی زنگ میزنم انگار آب شده رفته زمین
همینطور که همه نگران داشتیم دنبال هانا میگشتیم در خونه به صدا درومد
جیمین: بیا داداش دیدی الکی نگران شدیم حتما هاناعه نمیشناسیش مگه خدای این کاراس
در خونه توسط جیمین باز شد و با قیافه ی نحس مین جه رو به رو شدیم
مین جه: خود هانا نیست ولی باباش اینجاست
این اینجا چیکار داشت؟چی داشت میگفت عوضی نکنه کاری با هانا کرده باشه بازم بهش قول دادم نزارم دیکه اذیتش کنه ولی انگار همون اول کاری زدم زیر قولم
کوک: حرومزاده تو اینجا چیکار میکنی(داد)
مین جه: عه پسر جون چقدر خشنی تو عه عه حتما دنبال هانا میگردین نهج
اون پیش منه
با این حرفش تنم ریخت هانا پیش اون بود ینی بازم به جهنمش برگشته بود جهنمی که حتی فکرشم حالشو بد میکرد
چان: چ...چی؟او...ن اونجا چیکار میکنه؟
مین جه: وا؟نکنه باورش کردین؟اخیییی حتما دلتون شکسته الهی،ولی خب چه میشه کرد دروغ گفته بهتون
رفتم یقهشو گرفتم
کوک. تو چی داری میگی برای خودتتتت هاننن(عربده)
۷.۵k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.