فیک بی تی اس پارت ۳
ا/ت ویو:
کفشارو دروردمو پرت کردم و شروع کردم با یک دستمال پشت پامو تمیز کردن به میز روبهروم نگاه کردم ...خب اینطور که معلومه تا ۸ شب درگیرم...از روز اول اینطوری شروع شده بقیش قراره چی بشه ..
کوک ویو:
بدون در زدن و اینکه منو ببینه رسما پرید تو اتاقم با خیال راحت پاهاشو روی مبل دراز کرد و کفشاشو پرت کرد
خب مقصد بعدی کفشاش سر میبود
دو تا کفش محکم خورد تو سرم یکی پاشنه دار و اون یکی بدون پاشنه
اینطور که معلومه اونی که امروز پاشنش شکست همین بوده
چه عالی از روز اول اینطوری شروع کرده دیگه بهتر از این نمیشه...
همچنان منو ندیده بود و پا برهنه داشت توی اتاق راه میرفت
خودمو توی دوربین گوشی دیدم
پیشونیم به اندازه یک جای پاشنه نسبتا بزرگ قرمز شده بود...بلند شدم و رفتم طرف ا/ت همچنان منو ندیده بود که یهو برگشت منو دید و جیغ زد منم از جیغ اون جیغ زدمو بعد گلومو صاف کردم
(علامت کوک _)
_خب..خانم کیم ..جیغ زدنت تموم شد؟؟
+ب..بله بله...
شما از اول همینجا بودید؟؟؟
_بله همینجا بودم
+صبر کن...پیشونیتون...وای نه*به زور جلوی خندیدنش رو گرفته بود
_(لبخند حرصی ای زدم)بله به لطف شما قطعا کبود میشه
_نظرتون چیه این برگه هارو ببرید و هرچی سریع تر امادش کنید؟؟
بعضاشو باید منگنه بزنیو بعضیاش کارای دیگه
+باشه باشه حتما همین الان انجامش میدم
(همرو باهم بلند کرد و خواست ببرتشون بیرون که پاش به کفشش گرفت و محکم به زمین برخورد کرد
_(نگاهی بهش کردمو چند بار پلک زدم ..یعنی از این دختر دست و پاچلفتی تر نبود؟؟
کمکش کردم بلند شه )
+من..من معذرت میخوام الان همشو جمع میکنممم
_(نفس عمیقی کشیدم )به نفعته همشو درست و مرتب انجام بدی امروز اصلا روز خوبی برای خرابکاری کردن تو یکی نیست
(معلومه روزی که از اول صبحش با فکر سویونگ شروع بشه قراره چطوری ادامه پیدا کنه..*خنده ای به افکارم کردمو با خودم گفتم
حتما قراره چند روز دیگه ام سویونگو ببینم با نامزدش..*دوباره خندیدم)
ا/ت ویو:
خب ..خب ...بزار اتفاقای امروزو مرور کنیم ..
شکستن پاشنه کفش زخم شدن پام کوبیدن کفش تو سر رییس افتادن و به هم ریختن تمام برگه ها ...بعدی نوبت چیه ؟؟*خندیدم
داشتم به افکار خودم میخندیدم که بعد از مدتی متوجه دختری که روبه روم ایستاده بود شدم
(علامت یونا ^)
^(لبخندی زده بود) سلام امم شما جدید اومدین نه ؟؟چون اینجا ندیده بودمتون
+(در جواب لبخندش لبخندی زدم)
امم بله ...من کیم ا/ت هستم میشه گفت منشیه آقای جئون
^(خندید)
من ..من معذرت میخوام ولی چند دقیقه پیش داشتید عین دیوونه ها میخندیدید
برای همین خندم گرفت...
+(خندیدم)امم خب امروز اتفاقای زیادی افتاده
^من یونام امم وکیل این شرکت برای کارای حقوقی اومدم که آقای جئونو ببینم وقت دارن؟؟
+(حتما وقت داره دیگه نه؟) بله
#فیک
کفشارو دروردمو پرت کردم و شروع کردم با یک دستمال پشت پامو تمیز کردن به میز روبهروم نگاه کردم ...خب اینطور که معلومه تا ۸ شب درگیرم...از روز اول اینطوری شروع شده بقیش قراره چی بشه ..
کوک ویو:
بدون در زدن و اینکه منو ببینه رسما پرید تو اتاقم با خیال راحت پاهاشو روی مبل دراز کرد و کفشاشو پرت کرد
خب مقصد بعدی کفشاش سر میبود
دو تا کفش محکم خورد تو سرم یکی پاشنه دار و اون یکی بدون پاشنه
اینطور که معلومه اونی که امروز پاشنش شکست همین بوده
چه عالی از روز اول اینطوری شروع کرده دیگه بهتر از این نمیشه...
همچنان منو ندیده بود و پا برهنه داشت توی اتاق راه میرفت
خودمو توی دوربین گوشی دیدم
پیشونیم به اندازه یک جای پاشنه نسبتا بزرگ قرمز شده بود...بلند شدم و رفتم طرف ا/ت همچنان منو ندیده بود که یهو برگشت منو دید و جیغ زد منم از جیغ اون جیغ زدمو بعد گلومو صاف کردم
(علامت کوک _)
_خب..خانم کیم ..جیغ زدنت تموم شد؟؟
+ب..بله بله...
شما از اول همینجا بودید؟؟؟
_بله همینجا بودم
+صبر کن...پیشونیتون...وای نه*به زور جلوی خندیدنش رو گرفته بود
_(لبخند حرصی ای زدم)بله به لطف شما قطعا کبود میشه
_نظرتون چیه این برگه هارو ببرید و هرچی سریع تر امادش کنید؟؟
بعضاشو باید منگنه بزنیو بعضیاش کارای دیگه
+باشه باشه حتما همین الان انجامش میدم
(همرو باهم بلند کرد و خواست ببرتشون بیرون که پاش به کفشش گرفت و محکم به زمین برخورد کرد
_(نگاهی بهش کردمو چند بار پلک زدم ..یعنی از این دختر دست و پاچلفتی تر نبود؟؟
کمکش کردم بلند شه )
+من..من معذرت میخوام الان همشو جمع میکنممم
_(نفس عمیقی کشیدم )به نفعته همشو درست و مرتب انجام بدی امروز اصلا روز خوبی برای خرابکاری کردن تو یکی نیست
(معلومه روزی که از اول صبحش با فکر سویونگ شروع بشه قراره چطوری ادامه پیدا کنه..*خنده ای به افکارم کردمو با خودم گفتم
حتما قراره چند روز دیگه ام سویونگو ببینم با نامزدش..*دوباره خندیدم)
ا/ت ویو:
خب ..خب ...بزار اتفاقای امروزو مرور کنیم ..
شکستن پاشنه کفش زخم شدن پام کوبیدن کفش تو سر رییس افتادن و به هم ریختن تمام برگه ها ...بعدی نوبت چیه ؟؟*خندیدم
داشتم به افکار خودم میخندیدم که بعد از مدتی متوجه دختری که روبه روم ایستاده بود شدم
(علامت یونا ^)
^(لبخندی زده بود) سلام امم شما جدید اومدین نه ؟؟چون اینجا ندیده بودمتون
+(در جواب لبخندش لبخندی زدم)
امم بله ...من کیم ا/ت هستم میشه گفت منشیه آقای جئون
^(خندید)
من ..من معذرت میخوام ولی چند دقیقه پیش داشتید عین دیوونه ها میخندیدید
برای همین خندم گرفت...
+(خندیدم)امم خب امروز اتفاقای زیادی افتاده
^من یونام امم وکیل این شرکت برای کارای حقوقی اومدم که آقای جئونو ببینم وقت دارن؟؟
+(حتما وقت داره دیگه نه؟) بله
#فیک
۵.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.