Part7
+یهو از خوابپریدم دیدم تهیونگ جلوم نشسته محکم بغلش کردم
+تهیونگا..هقققق
_چی شده
+من...خواب...خیلی...بعدی دیدم هققق
_ب من چه
ات از بغلش درمیارع و میرع ب سمت داخل
+وااا تو چته
مگ چیکارکردم ک اینطوری میکنی..هققق
رفتم داخل تهیونگ داخل اتاقش بود
ولی من میترسیدم برم اتاق خودم
رفتم در اتاق تهیونگ و زدم
تق..تق..
_کیه
+تهیونگاا میتونمبیام
_بیا
رفتم داخل
_چیکار داشتی
+من..من چیکارکردم ک اینطوری میکنی
یادم نمیاد کاربعدی کردع باشم
_برو بیرون از اتاقم حوصله حرفاتو ندارم
+تهیونگاا
_گفتمبرو بیرون(باداد)
+هق هقم بلند شد
من مگ چیکارکردم ک اینطوری میکنی هااا
بگو اگ کاریکردم...هققق
_برو بیرون فقط
+من...هققق...میترسم...هققق
میتونم پیشت بخابم...هققق
_نه نمیخام دیگ پیشم بخابی
+چرا...هققق
_چند بار باید بهت بگم برو بیرون
+باشه....هقققق
از اتاق تهیونگ اومدم بیرون
یعنی من اون روز تو بار چیکار کردم ک تهیونگ اینجوری میکنه...
نرفتم داخل اتاقم چون میترسیدم
رفتم ی گوشه نشستم و زانو هامو بغل کردم...
....۵ساعت بعد.....
ساعت ۱شب بود ولی اصلا نمیتونستم بخابم خیلی میترسیدم
دیگ گو بخورم فیلم ترسناک ببینم
همینطوری چشامو بسته بودم...
...تهیونگ....
میدونستم ک تخصیر ات نبودع چون اون مست بودع
ولی بازم خیلی برام سخت بود
خابم نمیبرد
از اتاقم رفتم بیرون ک دیدم ات ی گوشه نشسته و زانو هاشو بغل کردع
دلم نمیخاص ناراحت باشه
رفتم نزدیکش و نشستم پیشش
ک چشاشو واز کرد
+تهیونگا بخدا من کاری نکردم
اگ کردم بگ چیکار بوده قول میدم جبرانش کنم(گریه)
_باانگشتم اشکاشو پاک کردم...
میدونی چیکار کردی
+چیکار...هققق
_تو یکی دیگرو بوسیدی
+واتتت...
من این کارو کردم
_میدونی چقد عصبی شدم
+تهیونگاا...هققق..منو ببخش...هققق
من هیچی یادم نمیاد...هققق
_باشه
نمیخام ناراحتیتوببینم حالاگریه نکن
+تهیونگا
_جونم
لبامو گزاشتم رو لباشو محکم مک میزدم
اولش تعجب کردولی بعدش بایه لبخند همراهیم کرد
مثل تشنه هالباشو مک میزدم...
+تهیونگا..هقققق
_چی شده
+من...خواب...خیلی...بعدی دیدم هققق
_ب من چه
ات از بغلش درمیارع و میرع ب سمت داخل
+وااا تو چته
مگ چیکارکردم ک اینطوری میکنی..هققق
رفتم داخل تهیونگ داخل اتاقش بود
ولی من میترسیدم برم اتاق خودم
رفتم در اتاق تهیونگ و زدم
تق..تق..
_کیه
+تهیونگاا میتونمبیام
_بیا
رفتم داخل
_چیکار داشتی
+من..من چیکارکردم ک اینطوری میکنی
یادم نمیاد کاربعدی کردع باشم
_برو بیرون از اتاقم حوصله حرفاتو ندارم
+تهیونگاا
_گفتمبرو بیرون(باداد)
+هق هقم بلند شد
من مگ چیکارکردم ک اینطوری میکنی هااا
بگو اگ کاریکردم...هققق
_برو بیرون فقط
+من...هققق...میترسم...هققق
میتونم پیشت بخابم...هققق
_نه نمیخام دیگ پیشم بخابی
+چرا...هققق
_چند بار باید بهت بگم برو بیرون
+باشه....هقققق
از اتاق تهیونگ اومدم بیرون
یعنی من اون روز تو بار چیکار کردم ک تهیونگ اینجوری میکنه...
نرفتم داخل اتاقم چون میترسیدم
رفتم ی گوشه نشستم و زانو هامو بغل کردم...
....۵ساعت بعد.....
ساعت ۱شب بود ولی اصلا نمیتونستم بخابم خیلی میترسیدم
دیگ گو بخورم فیلم ترسناک ببینم
همینطوری چشامو بسته بودم...
...تهیونگ....
میدونستم ک تخصیر ات نبودع چون اون مست بودع
ولی بازم خیلی برام سخت بود
خابم نمیبرد
از اتاقم رفتم بیرون ک دیدم ات ی گوشه نشسته و زانو هاشو بغل کردع
دلم نمیخاص ناراحت باشه
رفتم نزدیکش و نشستم پیشش
ک چشاشو واز کرد
+تهیونگا بخدا من کاری نکردم
اگ کردم بگ چیکار بوده قول میدم جبرانش کنم(گریه)
_باانگشتم اشکاشو پاک کردم...
میدونی چیکار کردی
+چیکار...هققق
_تو یکی دیگرو بوسیدی
+واتتت...
من این کارو کردم
_میدونی چقد عصبی شدم
+تهیونگاا...هققق..منو ببخش...هققق
من هیچی یادم نمیاد...هققق
_باشه
نمیخام ناراحتیتوببینم حالاگریه نکن
+تهیونگا
_جونم
لبامو گزاشتم رو لباشو محکم مک میزدم
اولش تعجب کردولی بعدش بایه لبخند همراهیم کرد
مثل تشنه هالباشو مک میزدم...
۷.۵k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.