پارت 5
پارت 5
جیمین: چقدر خوشگله همینجوری که از پله ها میومد پایین منم نگاهش میکردم از پله ها که اومد پایین رفت یکم اون طرف تر و ایستاد
جین: هی جیمین جیمین کجای خوابی داره به چی
نگاه میکنه وقتی یکم اون طرف تر رو نگاه کردم
فهمیدم داره به اون دختره نگاه میکنه
زدم به شونش
جیمین: داشتم نگاش میکردم که یکی زد به شونم
ها.. چ .چی .چی ..
جین: بس با چشمات خوردیش بیچاره رو
جیمین: چی میگی من حواسم به اون نبود
جین: هی دروغگو به من نمیتونی دروغ بگی خوشگله ازش خوشت اومد
جیمین: نه خوشم نیومد
جین: پس باشه من میرم بهش پیشنهاد میدم
جیمین: نه نه نرو
جین: پس بگو
جیمین: باشه شاید یکم ازش خوشم اومده باشه
با بغیه دخترا خیلی فرق داره خیلی خوشگله
جین : دیدی گفتم از یکی خوشت میاد
{چشمک زد به جیمین}
ات: چی دامیا هم اینجاست اصلا از این دختره
خوشم نمیاد پدرم دامیا دوسته پدرمه وقتی بچه بودیم همش اذیتم میکرد و کتکم میزد دختریه چندش
دامیا: چی ات اینجا چیکار میکنه دختریه زشت
اون نباید اینجا باشه ولی اینکه معلومه من خوشگلم ترم ازش بعدشم بزار ببینم میتونه با این کفشش راه بره
دختریه خنگ نمیدونه وقتی لباساشو می پوشید
اون خانمی که من فرستادم پاشنه کفششو شکسته
ات: نمیدونم چرا وقتی از پله ها میومدم پایین کفشم اینجوری بود انگار پاشنش شکسته نه اصلا نباید اینجوری بشه
دامیا: باید پرنس جیمین منو انتخاب کنه
جیمین: جین من دیگه میریم وقته انتخابه
جین: همون دختره
جیمین: به جین جوابی ندادم
جین: نمیدونم کدوم یکیشو انتخاب میکنی ولی موفق باشی
دامیا: دیدم پرنس جیمین داره میاد سمته من منم موهامو پشته گوشم دادم دیگه کاملا روبه روم بوده همین که دستمو بردم جلو اون ازم رد شد و رفت جلویه ات و ایستاد
ات: داشتم به این فکر میکردم که چرا پاشنه کفشم اینجوریه که وقتی بالا رو نگاه کردم پرنس جیمین جلوم و ایستاده بود خیلی هول شدم
جیمین: داشتم میرفتم سمتش اما اون انگار اصلا هواسش نبود وقتی جلوش و ایستادم منو دید انگار خیلی هول شده بود منم دستشو گرفتم و گفتم به من افتخار میدید دوشیزه زیبا
ات: وقتی دستمو گرفت نمیدونستم چیکار کنم خشکم زده بود
ادامه دارد
جیمین: چقدر خوشگله همینجوری که از پله ها میومد پایین منم نگاهش میکردم از پله ها که اومد پایین رفت یکم اون طرف تر و ایستاد
جین: هی جیمین جیمین کجای خوابی داره به چی
نگاه میکنه وقتی یکم اون طرف تر رو نگاه کردم
فهمیدم داره به اون دختره نگاه میکنه
زدم به شونش
جیمین: داشتم نگاش میکردم که یکی زد به شونم
ها.. چ .چی .چی ..
جین: بس با چشمات خوردیش بیچاره رو
جیمین: چی میگی من حواسم به اون نبود
جین: هی دروغگو به من نمیتونی دروغ بگی خوشگله ازش خوشت اومد
جیمین: نه خوشم نیومد
جین: پس باشه من میرم بهش پیشنهاد میدم
جیمین: نه نه نرو
جین: پس بگو
جیمین: باشه شاید یکم ازش خوشم اومده باشه
با بغیه دخترا خیلی فرق داره خیلی خوشگله
جین : دیدی گفتم از یکی خوشت میاد
{چشمک زد به جیمین}
ات: چی دامیا هم اینجاست اصلا از این دختره
خوشم نمیاد پدرم دامیا دوسته پدرمه وقتی بچه بودیم همش اذیتم میکرد و کتکم میزد دختریه چندش
دامیا: چی ات اینجا چیکار میکنه دختریه زشت
اون نباید اینجا باشه ولی اینکه معلومه من خوشگلم ترم ازش بعدشم بزار ببینم میتونه با این کفشش راه بره
دختریه خنگ نمیدونه وقتی لباساشو می پوشید
اون خانمی که من فرستادم پاشنه کفششو شکسته
ات: نمیدونم چرا وقتی از پله ها میومدم پایین کفشم اینجوری بود انگار پاشنش شکسته نه اصلا نباید اینجوری بشه
دامیا: باید پرنس جیمین منو انتخاب کنه
جیمین: جین من دیگه میریم وقته انتخابه
جین: همون دختره
جیمین: به جین جوابی ندادم
جین: نمیدونم کدوم یکیشو انتخاب میکنی ولی موفق باشی
دامیا: دیدم پرنس جیمین داره میاد سمته من منم موهامو پشته گوشم دادم دیگه کاملا روبه روم بوده همین که دستمو بردم جلو اون ازم رد شد و رفت جلویه ات و ایستاد
ات: داشتم به این فکر میکردم که چرا پاشنه کفشم اینجوریه که وقتی بالا رو نگاه کردم پرنس جیمین جلوم و ایستاده بود خیلی هول شدم
جیمین: داشتم میرفتم سمتش اما اون انگار اصلا هواسش نبود وقتی جلوش و ایستادم منو دید انگار خیلی هول شده بود منم دستشو گرفتم و گفتم به من افتخار میدید دوشیزه زیبا
ات: وقتی دستمو گرفت نمیدونستم چیکار کنم خشکم زده بود
ادامه دارد
۳.۲k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.