رویای من فصل دو
پارت ۲
*فردا صبح*
صوفیا: یونااا....بیدارشو وقت رفتنه
یونا: مامان تروخدا بزار یکم دیگه بخوابم
صوفیا: پاشو ببینم..لباساتو بپوش بریم تو ماشین بخواب
یونا: پس چرا جی وون رو بیدار نمیکنین؟
صوفیا: جی وون هنوز کوچولوعه نباید بیدارشه ولی تو دیگه بزرگ شدی..خانوم شدی
یونا: شما ها فقط دارین به جی وون محبت میکنین و به اون میرسین( بغض)
کوک؛ چرا این حرفو گفتی؟
یونا: چون هروقت یه اتفاقی می افتاد..میگین کوچولوعه
کوک: خب توهم کوچولو ای
یونا: پس چرا بیشتر به اون میرسین؟
کوک: چون اون هنوز نی نی یه..مثل تو شد با اونم اینطوری صحبت میکنیم دیگه..درضمن من و مامانی هروقت می افتاد به شما دوتا رسیدگی میکردیم..دختره ی دروغگو😅
یونا:😂
صوفیا: بیا اینجا ببینم ( قلقلکش دادم)
کوک: پاشید لباس بپوشید منم جی وون رو میبرم ماشین..راستی باید قول بدی که با داداشی مهربون باشی باشه؟*
یونا: که هستم
صوفیا: آفرین..حالا پاشو بریم*
*فردا صبح*
صوفیا: یونااا....بیدارشو وقت رفتنه
یونا: مامان تروخدا بزار یکم دیگه بخوابم
صوفیا: پاشو ببینم..لباساتو بپوش بریم تو ماشین بخواب
یونا: پس چرا جی وون رو بیدار نمیکنین؟
صوفیا: جی وون هنوز کوچولوعه نباید بیدارشه ولی تو دیگه بزرگ شدی..خانوم شدی
یونا: شما ها فقط دارین به جی وون محبت میکنین و به اون میرسین( بغض)
کوک؛ چرا این حرفو گفتی؟
یونا: چون هروقت یه اتفاقی می افتاد..میگین کوچولوعه
کوک: خب توهم کوچولو ای
یونا: پس چرا بیشتر به اون میرسین؟
کوک: چون اون هنوز نی نی یه..مثل تو شد با اونم اینطوری صحبت میکنیم دیگه..درضمن من و مامانی هروقت می افتاد به شما دوتا رسیدگی میکردیم..دختره ی دروغگو😅
یونا:😂
صوفیا: بیا اینجا ببینم ( قلقلکش دادم)
کوک: پاشید لباس بپوشید منم جی وون رو میبرم ماشین..راستی باید قول بدی که با داداشی مهربون باشی باشه؟*
یونا: که هستم
صوفیا: آفرین..حالا پاشو بریم*
۱۰.۰k
۲۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.