جرعت و حقیقت ... part 6
در خونم باز شد نگا کردم یکی که خیلی آشنا بود ولی نمیشناختمش بازم نگاش کردم اوففففف لعنتی خیلی خوشگلهههه با اون موهای خیسش وووییییییی خداااااا
یونا : ببخشید شما منو میشناسید؟
کوک :اوم معلومه تو ... * مکث کرد " وایسا الان یعنی این مست کرده ؟ اوففففففف یعنی باز چیزی یادش نمیاد اخه وایییی تا نیم ساعت حالا باید بشینم با این کل کل کنم " چرا مست کردی ؟* جدی
یونا : من ؟ من مست نیستم که فقط یکم خوردم
کوک : واقعا ؟ * یه آبروشو داده بالا
یونا : اوهوم
کوک : خب حالا که کم خوردی بگو ببینم من کیم اگه راست میگی ؟ * جدی
یونا : " واییییی من اینو یادم نمیاد که ولش بزار یچی بپرونم " تو ، تو کسی هستی که عاشقشم
کوک : چی ؟ * تعجب
یونا : من دوست دارم
کوک : اسمم چیه ؟ اسم بگو
یونا :" آنقدر فک کردم اسمشو یادم اومد"جئون جونگ کوک * حالت خیلی مست
کوک : واو
یونا : ولی تو خیلی خوشگلی و جذاب اوففف چهرت عین فرشته هاس
کوک : اووو واقعا ؟
یونا : معلومه ، میخوام مال من باشی
کوک : هوم ، تو نمی خوای مال من باشی ؟
یونا : نه تو مال من باش
کوک : باشه من مال توام خوبه ؟
یونا: هولااااا * کیوت
کوک : کیوت ...* خنده ی ریز
یونا : هعی
کوک : هوم، خب برا تنبیت آماده ای ؟
یونا : چی ؟ کدوم تنبیه ؟ برا چی ؟ تنبیت چیه ؟
کوک : اوم بریم اتاق خودت میفهمی
یونا : چییی؟ می خوای منو ... ؟
کوک : اوهوم
بلندم کرد می خواست ببرتم تو خونه اون قوی تر از من بود پس صد در صد نمی تونستم در برابرش مقاوت کنم بردم تو خونه در را که بست اروم اروم هی میومد سمتم منم هی میرفتم عقب که افتادم رو کاناپه اونم اومد روم داشت سرشو به سرم نزدیک میکرد می خواست بیاد سمت لبم که یهو ...
ببخشید دیر شد
لایک : ۱۴
یونا : ببخشید شما منو میشناسید؟
کوک :اوم معلومه تو ... * مکث کرد " وایسا الان یعنی این مست کرده ؟ اوففففففف یعنی باز چیزی یادش نمیاد اخه وایییی تا نیم ساعت حالا باید بشینم با این کل کل کنم " چرا مست کردی ؟* جدی
یونا : من ؟ من مست نیستم که فقط یکم خوردم
کوک : واقعا ؟ * یه آبروشو داده بالا
یونا : اوهوم
کوک : خب حالا که کم خوردی بگو ببینم من کیم اگه راست میگی ؟ * جدی
یونا : " واییییی من اینو یادم نمیاد که ولش بزار یچی بپرونم " تو ، تو کسی هستی که عاشقشم
کوک : چی ؟ * تعجب
یونا : من دوست دارم
کوک : اسمم چیه ؟ اسم بگو
یونا :" آنقدر فک کردم اسمشو یادم اومد"جئون جونگ کوک * حالت خیلی مست
کوک : واو
یونا : ولی تو خیلی خوشگلی و جذاب اوففف چهرت عین فرشته هاس
کوک : اووو واقعا ؟
یونا : معلومه ، میخوام مال من باشی
کوک : هوم ، تو نمی خوای مال من باشی ؟
یونا : نه تو مال من باش
کوک : باشه من مال توام خوبه ؟
یونا: هولااااا * کیوت
کوک : کیوت ...* خنده ی ریز
یونا : هعی
کوک : هوم، خب برا تنبیت آماده ای ؟
یونا : چی ؟ کدوم تنبیه ؟ برا چی ؟ تنبیت چیه ؟
کوک : اوم بریم اتاق خودت میفهمی
یونا : چییی؟ می خوای منو ... ؟
کوک : اوهوم
بلندم کرد می خواست ببرتم تو خونه اون قوی تر از من بود پس صد در صد نمی تونستم در برابرش مقاوت کنم بردم تو خونه در را که بست اروم اروم هی میومد سمتم منم هی میرفتم عقب که افتادم رو کاناپه اونم اومد روم داشت سرشو به سرم نزدیک میکرد می خواست بیاد سمت لبم که یهو ...
ببخشید دیر شد
لایک : ۱۴
۱۴.۷k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.