سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت 7
یکم از اعضا فاصله گرفتم
الو. مامان سلام
مادر ا. ت : الو. سلام خوبی؟
ا. ت: مرسی تو چطوری ؟
مادرا. ت : خوبم. چی کار میکنی ؟
ا. ت :هیچی بادوستام اومدم بیرون
مادر ا. ت : پس وقت تو نمیگرم وعمو ت قراره ازدواج کنه دوهفته دیگه
عروسیه و میگه الا بلا ا. ت باید بیاد
ا. ت : چه عالی حتما میام و چند شنبه؟
مادر ا. ت :چهارشنبه
ا. ت : اوکی. بای
مادر ا. ت : خداحافظ
رفتم پیشه اعضا
جونگ کوک: اگه فوضولی نباشه چی شد
تهیونگ زد پس کله ش
جونگ کوک : آخه چرا میزنی
تهیونگ : تا فضولی نکنی
( اینجا کرم درونم فعال شد)
ا. ت : 2هفته باید برای همیشه برم ایران
اعضا : چی؟
اعضا تو ذهنشون : باید زودتر بهش حسمو بگم
ا. ت: شوخی کردم
اعضا تو ذهنشون : خدایا شکرت اگه شوخیش ادامه میداد امروز باید بهش اعتراف میکردم
ا. ت : دوهفته دیگه باید برم ایران عروسی عموم، عموم میگه الا بلا ا. ت باید بیاد
جونگ کوک: من تاحالا عروسی ایرانی نرفتم
تهیونگ دوباره زد پس کله جونگ کوک
جونگ کوک : دوباره چرا زدی
تهیونگ: تو کره ای معلومه که عروسیه ایرانی نرفتی
ا. ت : اگه میخواین بیاین بگین ، عروسی ایرانی برعکس کره ای هرکسی بخوان دعوت میکنن
جونگ کوک؛: جدی میتونیم بیایم
نامجون: صبرکن از کمپانی اجازه بگیرم شاید نزاره و کنسرت داشته باشیم
جیمین : کمپانی که میزاره و 2هفته دیگه کنسرت نداریم
نامجون : باشه پس مامیایم
ا. ت : خب پس اول بریم موزه بعد زنگ میزنم به عموم میگم به تعداد تالار اضافه کنه
جیهوپ: عه زشته که
ا. ت : نه بابا عموم آدم مهمون نوازیه
رفتیم داخل موزه که یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان کره دیدم
واقعا دختر خوبی بود
بدو بدو رفتم پیشش
چشماشو گرفتم
ا. ت :اگه گفتی من کیم ؟
همکلاسی ا. ت : درسته بزرگ شدیم اما صدای تو عوض نشد؟
ا. ت خودتی؟
ا. ت : آفرین درست گفتی
بغلش کردی
یکم باهاش حرف زدی
وخداحافظی کردی رفتی پیش اعضا
جیمین : اون کی بود؟
ا. ت: یکی از همکلاسی های دبیرستانم بود واقعا دختر خوبی بود
پرش زمانی
موزه گشتیم اومدیم بیرون
جین : خب الان دیگه بریم نهار بخوریم ا. ت : نه قبلش باید بریم یه جا میخوام شجاعت شما تست کنم 🤭
اعضا : کجا ؟
ا. ت:میبینی
رفتیم جلو تر رسیدم به پارک خزندگان
وقتی داشتم با دوست قدیمیم حرف میزنم گفت جلو تر یه پارک خزندگان داره
گفتم چه عالی چرا نریم
وقتی داشتیم وارد پارک میشدیم جیهوپ گفت: من نمیام
ا. ت: بیا ترست میریزه( بعد دستشو گرفتم )
اعضا تو ذهنشون : اه خر شانس
جیهوپ تو ذهنش: برای ا. ت هم شد باید برم
همین طور که دست جیهوپ گرفته بودم وارد شدیم
پارت 7
یکم از اعضا فاصله گرفتم
الو. مامان سلام
مادر ا. ت : الو. سلام خوبی؟
ا. ت: مرسی تو چطوری ؟
مادرا. ت : خوبم. چی کار میکنی ؟
ا. ت :هیچی بادوستام اومدم بیرون
مادر ا. ت : پس وقت تو نمیگرم وعمو ت قراره ازدواج کنه دوهفته دیگه
عروسیه و میگه الا بلا ا. ت باید بیاد
ا. ت : چه عالی حتما میام و چند شنبه؟
مادر ا. ت :چهارشنبه
ا. ت : اوکی. بای
مادر ا. ت : خداحافظ
رفتم پیشه اعضا
جونگ کوک: اگه فوضولی نباشه چی شد
تهیونگ زد پس کله ش
جونگ کوک : آخه چرا میزنی
تهیونگ : تا فضولی نکنی
( اینجا کرم درونم فعال شد)
ا. ت : 2هفته باید برای همیشه برم ایران
اعضا : چی؟
اعضا تو ذهنشون : باید زودتر بهش حسمو بگم
ا. ت: شوخی کردم
اعضا تو ذهنشون : خدایا شکرت اگه شوخیش ادامه میداد امروز باید بهش اعتراف میکردم
ا. ت : دوهفته دیگه باید برم ایران عروسی عموم، عموم میگه الا بلا ا. ت باید بیاد
جونگ کوک: من تاحالا عروسی ایرانی نرفتم
تهیونگ دوباره زد پس کله جونگ کوک
جونگ کوک : دوباره چرا زدی
تهیونگ: تو کره ای معلومه که عروسیه ایرانی نرفتی
ا. ت : اگه میخواین بیاین بگین ، عروسی ایرانی برعکس کره ای هرکسی بخوان دعوت میکنن
جونگ کوک؛: جدی میتونیم بیایم
نامجون: صبرکن از کمپانی اجازه بگیرم شاید نزاره و کنسرت داشته باشیم
جیمین : کمپانی که میزاره و 2هفته دیگه کنسرت نداریم
نامجون : باشه پس مامیایم
ا. ت : خب پس اول بریم موزه بعد زنگ میزنم به عموم میگم به تعداد تالار اضافه کنه
جیهوپ: عه زشته که
ا. ت : نه بابا عموم آدم مهمون نوازیه
رفتیم داخل موزه که یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان کره دیدم
واقعا دختر خوبی بود
بدو بدو رفتم پیشش
چشماشو گرفتم
ا. ت :اگه گفتی من کیم ؟
همکلاسی ا. ت : درسته بزرگ شدیم اما صدای تو عوض نشد؟
ا. ت خودتی؟
ا. ت : آفرین درست گفتی
بغلش کردی
یکم باهاش حرف زدی
وخداحافظی کردی رفتی پیش اعضا
جیمین : اون کی بود؟
ا. ت: یکی از همکلاسی های دبیرستانم بود واقعا دختر خوبی بود
پرش زمانی
موزه گشتیم اومدیم بیرون
جین : خب الان دیگه بریم نهار بخوریم ا. ت : نه قبلش باید بریم یه جا میخوام شجاعت شما تست کنم 🤭
اعضا : کجا ؟
ا. ت:میبینی
رفتیم جلو تر رسیدم به پارک خزندگان
وقتی داشتم با دوست قدیمیم حرف میزنم گفت جلو تر یه پارک خزندگان داره
گفتم چه عالی چرا نریم
وقتی داشتیم وارد پارک میشدیم جیهوپ گفت: من نمیام
ا. ت: بیا ترست میریزه( بعد دستشو گرفتم )
اعضا تو ذهنشون : اه خر شانس
جیهوپ تو ذهنش: برای ا. ت هم شد باید برم
همین طور که دست جیهوپ گرفته بودم وارد شدیم
۹.۹k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.