𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏
_ هوی عوضی چیکار میکنی؟
+ چیه؟ میخوام سرکلاس امروز کنار تو بشینم.
_ تو غلط میکنی. این همه جا حتما باید کنار من بشینی؟
+ ببین خانم خوشگله.....
_ خفه شو
+ من جذاب ترین پسر این دانشگاهم. به نظرت بهتر نیست که یه پسر مثل من کنار جذاب ترین دختر دانشگاه بشینه کنار کسی که در جایگاه اون باشه.
_ ببین پسر جذاب من اجازه نمیدم هیچ پسر یا دختر کنار بشینه بعد اجازه بدم توی بیشعور کنارم بشینی؟ کور خوندی.
تهیونگ در حالی که کنار ا/ت مینشست گفت : به هر حال دیگه دیره چون استاد اومد.
+ شت
همه به احترام استاد از جایشان بلند شدن. استاد شروع کرد به حضور و غیاب: کیم تهیونگ؟
+ حاضر
& مین ا/ت؟
_ حاضر.
ا/ت نگاه تندی به تهیونگ کرد و سرشو تو کتابش برد
اواسط کلاس تهیونگ برای شیطنت دستشو روی پای دختر گذاشت و به سمت قسمت خصوصی بدنش حرکت داد. ( دیگه میدونید کجارو میگم دیگه ) ولی دختر قبل از اینکه دست تهیونگ به اون قسمت برسه دستش رو محکم گرفت و دم گوشش زمزمه کنان گفت : خودت خواستی.
_ منظورت چیه؟
ا/ت به سرعت لباشو روی لبای تهیونگ کوبوند. تهیونگ متعجب نگاهش کرد. ا/ت انگشتای کشیده و سفیدش رو روی خط فک پسر روبروش میکشید و با دست دیگش پاهای پسر رو نوازش کرد. بعد چند ثانیه ازش جدا شد و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشه دوباره شروع کرد به گوش دادن درس و یاد داشت کردن. تهیونگ مات و مبهوت شده بود. تمام مدت کلاس به دختر نگاه کرد.
بزارین ساده تر بگم اون بدجوری تحریک شده بود.......
خب اینم از فیک جدید.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
لایک یادتون نره💖
_ هوی عوضی چیکار میکنی؟
+ چیه؟ میخوام سرکلاس امروز کنار تو بشینم.
_ تو غلط میکنی. این همه جا حتما باید کنار من بشینی؟
+ ببین خانم خوشگله.....
_ خفه شو
+ من جذاب ترین پسر این دانشگاهم. به نظرت بهتر نیست که یه پسر مثل من کنار جذاب ترین دختر دانشگاه بشینه کنار کسی که در جایگاه اون باشه.
_ ببین پسر جذاب من اجازه نمیدم هیچ پسر یا دختر کنار بشینه بعد اجازه بدم توی بیشعور کنارم بشینی؟ کور خوندی.
تهیونگ در حالی که کنار ا/ت مینشست گفت : به هر حال دیگه دیره چون استاد اومد.
+ شت
همه به احترام استاد از جایشان بلند شدن. استاد شروع کرد به حضور و غیاب: کیم تهیونگ؟
+ حاضر
& مین ا/ت؟
_ حاضر.
ا/ت نگاه تندی به تهیونگ کرد و سرشو تو کتابش برد
اواسط کلاس تهیونگ برای شیطنت دستشو روی پای دختر گذاشت و به سمت قسمت خصوصی بدنش حرکت داد. ( دیگه میدونید کجارو میگم دیگه ) ولی دختر قبل از اینکه دست تهیونگ به اون قسمت برسه دستش رو محکم گرفت و دم گوشش زمزمه کنان گفت : خودت خواستی.
_ منظورت چیه؟
ا/ت به سرعت لباشو روی لبای تهیونگ کوبوند. تهیونگ متعجب نگاهش کرد. ا/ت انگشتای کشیده و سفیدش رو روی خط فک پسر روبروش میکشید و با دست دیگش پاهای پسر رو نوازش کرد. بعد چند ثانیه ازش جدا شد و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشه دوباره شروع کرد به گوش دادن درس و یاد داشت کردن. تهیونگ مات و مبهوت شده بود. تمام مدت کلاس به دختر نگاه کرد.
بزارین ساده تر بگم اون بدجوری تحریک شده بود.......
خب اینم از فیک جدید.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
لایک یادتون نره💖
۱۴.۲k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.