وقتی تصادف کرد و...
پارت ۱
سلام،من ات هستم،۱۸ سالمه
سلام،من جعون جونگ کوک هستم،۲۰ سالمه
ات ویو
داشتم از مدرسه برمیگشتم که اونطرف ینفر با ماشین زدن غرق خون افتاده بود رفتم سمتش
ات:ا...اقا حالتون خوبه
زنگ زدم به امبولانس بردنش بیمارستان و الان یک ساعته تو اتاق عمله که دکتر اومد
ات:اقای دکتر حالشون خوبه
دکتر:بله عمل موفقیت امیز بود بلا به دور
بردنش اتاق و منم رفتم منتظر بودم بهوش بیاد که کم کم چشماش باز کرد
کوک ویو
چشمام باز کردم و با قیافه کیوتی رو به رو شدم طوری که خندم گرفت
کوک:😄
ات:اقا...حالتون خوبه
کوک:(خندش تموم شد)تو کی هستی
ات:عا من ات هستم
کوک:تو منو اوردی اینجا
ات:اوهوم
(پرستار اومد)
پرستار:اقای جعون حالتون خوبه
کوک:اوهوم
پرستار:امشب مهمون ما هستین فردا مرخص میشین بلا به دور
(پرستار رفت)
کوک:تو دیگه میتونی بری
ات:نه منم امشب اینجا هستم شاید کمکی احتیاج داشتین
کوک:باشه
فردا:
کوک ویو
...
ادامه دارد...
سلام،من ات هستم،۱۸ سالمه
سلام،من جعون جونگ کوک هستم،۲۰ سالمه
ات ویو
داشتم از مدرسه برمیگشتم که اونطرف ینفر با ماشین زدن غرق خون افتاده بود رفتم سمتش
ات:ا...اقا حالتون خوبه
زنگ زدم به امبولانس بردنش بیمارستان و الان یک ساعته تو اتاق عمله که دکتر اومد
ات:اقای دکتر حالشون خوبه
دکتر:بله عمل موفقیت امیز بود بلا به دور
بردنش اتاق و منم رفتم منتظر بودم بهوش بیاد که کم کم چشماش باز کرد
کوک ویو
چشمام باز کردم و با قیافه کیوتی رو به رو شدم طوری که خندم گرفت
کوک:😄
ات:اقا...حالتون خوبه
کوک:(خندش تموم شد)تو کی هستی
ات:عا من ات هستم
کوک:تو منو اوردی اینجا
ات:اوهوم
(پرستار اومد)
پرستار:اقای جعون حالتون خوبه
کوک:اوهوم
پرستار:امشب مهمون ما هستین فردا مرخص میشین بلا به دور
(پرستار رفت)
کوک:تو دیگه میتونی بری
ات:نه منم امشب اینجا هستم شاید کمکی احتیاج داشتین
کوک:باشه
فردا:
کوک ویو
...
ادامه دارد...
۱.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.