پارت-۱۳
#پارت-۱۳
رجب:باشه بابا اوففففف
غذا رو خوردن
اونور:دخترا نمیآید بریم وسطی؟
ایلول:نه بابا کی حوصله داره الان میزنید جایی از مارو ناقص میکنید
اونور:نه بابا ناقص نمیکنیم
یازگی:راست میگه بیا بریم چیه همش هه نشستیم بعد وسطی هم بیاید بریم تو آب من لباس اضافه آوردم
ایلول:باشه
۴۵ دقیقه بعد
دیلارا:والا بخدا من دیگه خیلی خسته شدم بسه دیگه
لیزگه:وای منم همینطور بخدا پدرم در اومد
ییعیت:باشه عشقم تو برو استراحت کن
دیلارا و لیزگه لباس هایی که یازگی آورده بود رو پوشیدن و رفتن تو آب (لباس های مخصوص استخر و آب بودن)
۱۰ دقیقه بعد
اونور:وای خدا بسه دیگه مردممممم
یازگی:راست میگه خیلی خسته شدیم منو ملیس که میریم تو آب
رجب وقتی دید که امروز ملیس هیچ اعتنایی بهش نمیزاره تعجب کرد
دخترا لباس پوشیدنو رفتن تو آب پسرا هم همینطور،شنا کردنو آب بازی
ساعت ۷ عصر
تازه از آب اومدن بیرون و داشتن خوراکی و میوه میخوردن
یازگی:وای ملیس به نظرت برا فردا چی بپوشم؟
اونور: لباس شیک و مجلسی نپوشا!
یازگی؛چرا آخه باید لباس خوب بپوشم اونجا؟😅
اونور:آخه با لباس های شیک ممکنه بهت حس پیدا کنن
ملیس:اووو نه بابا اینقدر سریع آخه؟
اونور:🗿🗿
یازگی:حالا موقعی که رفتیم خونه ببینم چه لباسی به درد میخوره
لیزگه:وای بچه ها نریم دیگه؟ دیگه داره غروب میشه
دیلارا:وای باشه جمع کنید بریم
چیز هارو جمع کردن و سمت ماشین ها رفتن
رجب:ملیس تو با من میایی؟
ملیس:نخیر من خونه ی یازگی اینا میمونم
رجب:باشه🙃
همه سوار ماشین شدن و رسیدن به خونه هاشون ییعیت رفت خونه ی لیزگه
ملیس و یازگی رسیدن خونه و لباس راحتی پوشیدن............
@lizgiiiiii
برای پارت های بیشتر پیج رو فالو کنید.🙃
رجب:باشه بابا اوففففف
غذا رو خوردن
اونور:دخترا نمیآید بریم وسطی؟
ایلول:نه بابا کی حوصله داره الان میزنید جایی از مارو ناقص میکنید
اونور:نه بابا ناقص نمیکنیم
یازگی:راست میگه بیا بریم چیه همش هه نشستیم بعد وسطی هم بیاید بریم تو آب من لباس اضافه آوردم
ایلول:باشه
۴۵ دقیقه بعد
دیلارا:والا بخدا من دیگه خیلی خسته شدم بسه دیگه
لیزگه:وای منم همینطور بخدا پدرم در اومد
ییعیت:باشه عشقم تو برو استراحت کن
دیلارا و لیزگه لباس هایی که یازگی آورده بود رو پوشیدن و رفتن تو آب (لباس های مخصوص استخر و آب بودن)
۱۰ دقیقه بعد
اونور:وای خدا بسه دیگه مردممممم
یازگی:راست میگه خیلی خسته شدیم منو ملیس که میریم تو آب
رجب وقتی دید که امروز ملیس هیچ اعتنایی بهش نمیزاره تعجب کرد
دخترا لباس پوشیدنو رفتن تو آب پسرا هم همینطور،شنا کردنو آب بازی
ساعت ۷ عصر
تازه از آب اومدن بیرون و داشتن خوراکی و میوه میخوردن
یازگی:وای ملیس به نظرت برا فردا چی بپوشم؟
اونور: لباس شیک و مجلسی نپوشا!
یازگی؛چرا آخه باید لباس خوب بپوشم اونجا؟😅
اونور:آخه با لباس های شیک ممکنه بهت حس پیدا کنن
ملیس:اووو نه بابا اینقدر سریع آخه؟
اونور:🗿🗿
یازگی:حالا موقعی که رفتیم خونه ببینم چه لباسی به درد میخوره
لیزگه:وای بچه ها نریم دیگه؟ دیگه داره غروب میشه
دیلارا:وای باشه جمع کنید بریم
چیز هارو جمع کردن و سمت ماشین ها رفتن
رجب:ملیس تو با من میایی؟
ملیس:نخیر من خونه ی یازگی اینا میمونم
رجب:باشه🙃
همه سوار ماشین شدن و رسیدن به خونه هاشون ییعیت رفت خونه ی لیزگه
ملیس و یازگی رسیدن خونه و لباس راحتی پوشیدن............
@lizgiiiiii
برای پارت های بیشتر پیج رو فالو کنید.🙃
۱.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.