عمر: چیکار میکنی (عربده)
عمر: چیکار میکنی (عربده)
سوسن: عمر آروم باش
سوسن
شروع کرد به زدن سارپ منم سعی کردم جلوشو بگیرم اما ول نمیکرد دروک اومد
عمر رو از سارپ جدا کرد
یاسمین
ت راه دانشگاه بودم تولگا رو دیدم چند روزیه به تولگا علاقه دارم وای اگه سارپ بفهمه زندم نمیزاره دیدم عمر و سارپ بازم دارن دعوا میکنن دروک اومد جداشون کرد
یاسمین: سارپ باز چه گندی زدی
سارپ: دستت درد نکنه طرفدار اونایی
سوسن: یاسمین برادرتو ببر
عمر
الان باید یجوری از دلش دربیارم
عمر: عشقم
سوسن: ها
عمر: دلخوری؟
سوسن: نباید دلخور باشم؟
عمر: خب حالا که اینطور شد تاریخ عقد رو مشخص میکنیم
سوسن: واقعا(ذوق)
عمر: بله
سوسن: بریم کلاس دیگه
یاسمین
کلاس تموم شد میخوام به توگا اعتراف کنم
تولگا
یاسمین دیدم میخوام بش اعتراف کنم
تولگا و یاسمین: سلام خوبی (خنده)
سوسن: عمر آروم باش
سوسن
شروع کرد به زدن سارپ منم سعی کردم جلوشو بگیرم اما ول نمیکرد دروک اومد
عمر رو از سارپ جدا کرد
یاسمین
ت راه دانشگاه بودم تولگا رو دیدم چند روزیه به تولگا علاقه دارم وای اگه سارپ بفهمه زندم نمیزاره دیدم عمر و سارپ بازم دارن دعوا میکنن دروک اومد جداشون کرد
یاسمین: سارپ باز چه گندی زدی
سارپ: دستت درد نکنه طرفدار اونایی
سوسن: یاسمین برادرتو ببر
عمر
الان باید یجوری از دلش دربیارم
عمر: عشقم
سوسن: ها
عمر: دلخوری؟
سوسن: نباید دلخور باشم؟
عمر: خب حالا که اینطور شد تاریخ عقد رو مشخص میکنیم
سوسن: واقعا(ذوق)
عمر: بله
سوسن: بریم کلاس دیگه
یاسمین
کلاس تموم شد میخوام به توگا اعتراف کنم
تولگا
یاسمین دیدم میخوام بش اعتراف کنم
تولگا و یاسمین: سلام خوبی (خنده)
۱.۲k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.