🩸💀پارت دهم💀🩸
🩸💀پارت دهم💀🩸
ادامه))
و داشت رو میزم خط خطی می کرد من رفتم تو و گفتم
لیا: چکار می کنی(داد)
رزی: دارم میز یه هر.زه یی رو بگا میدم
لیا: من هرزه هم یا تو
رینا: تو که نمی تو نی کسی رو بگا بدی فعلن دهنتو ببند و مشغول بگا دادن میز شو
رزی: یه
که یهو اومد و گیس منو کشید همون لحظه دیدم رزی افتاد و موهای منو ول کرد بعدم دیدم پای رینا بالاست و فهمیدم رینا زده تو کمرش بعدم رزی رفت کنار اون دوست های هر.زش نشست منم نشستم و استاد اومد و نشستی شروع به درس خوندن در حین درس کوک هی باهام شوخی می کرد.
یه جایی از درس کوک اتود منو انداخت و بهم چشمک زد منم اتود اونو انداختم و منم رفتم پایین که اتودم رو بردارم کوک امد پایین و لبم رو بوسید وایییییییییییی
که یهو استاد گفت لیا بیا پاتخته منم سریع لبم رو از روی لب کوک برداشتم و رفتم پا تخته و یه کی از سؤال ها رو حل کردم و رفتم نشستم بعدم زنگ خورد و رفتم بیرون جلوی در که کوک بیاد همین طور که وایساده بودم یه ماشین مشکی جلوم وایساد و دویید سمتم و دستمالو گذاشت رو دهنم و من بیهوش شدم
ویو کوک:
امدم بیرون دیدم لیا نیست فکر کردم رفته پیش رینا ولی پیش رینا هم نبود رفتم تو ماشین رو هم گشتم نبود خیلی نگرانش شدم زنگ میزدم به گوشیش در دسترس نبود وای نکنه دزدیدنش سری به تیهونگ و جیمین و همه ی بچها زنگ زدم و بعدم زنگ زدم به هکرم(منظور فیلیکس)
مکامله:
کوک: سلام فیلیکس
فیلیکس: سلام چطوری کوکی
کوک: حالا این چیزارو ول کن ببین نامزدم رو دزدیدن میتونی هکش کنی
فیلیکس: بله که می تونم فقط شماره ی زن داداش رو بفرست
کوک: مرسی باشه خداحافظ
بعدم رفتم به خونه لباسمو عوض کرد و رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمت لوکیشن رسیدم بعدم..........
حمایت فراموش نشه💀🩸
بای👋😘💜
ادامه))
و داشت رو میزم خط خطی می کرد من رفتم تو و گفتم
لیا: چکار می کنی(داد)
رزی: دارم میز یه هر.زه یی رو بگا میدم
لیا: من هرزه هم یا تو
رینا: تو که نمی تو نی کسی رو بگا بدی فعلن دهنتو ببند و مشغول بگا دادن میز شو
رزی: یه
که یهو اومد و گیس منو کشید همون لحظه دیدم رزی افتاد و موهای منو ول کرد بعدم دیدم پای رینا بالاست و فهمیدم رینا زده تو کمرش بعدم رزی رفت کنار اون دوست های هر.زش نشست منم نشستم و استاد اومد و نشستی شروع به درس خوندن در حین درس کوک هی باهام شوخی می کرد.
یه جایی از درس کوک اتود منو انداخت و بهم چشمک زد منم اتود اونو انداختم و منم رفتم پایین که اتودم رو بردارم کوک امد پایین و لبم رو بوسید وایییییییییییی
که یهو استاد گفت لیا بیا پاتخته منم سریع لبم رو از روی لب کوک برداشتم و رفتم پا تخته و یه کی از سؤال ها رو حل کردم و رفتم نشستم بعدم زنگ خورد و رفتم بیرون جلوی در که کوک بیاد همین طور که وایساده بودم یه ماشین مشکی جلوم وایساد و دویید سمتم و دستمالو گذاشت رو دهنم و من بیهوش شدم
ویو کوک:
امدم بیرون دیدم لیا نیست فکر کردم رفته پیش رینا ولی پیش رینا هم نبود رفتم تو ماشین رو هم گشتم نبود خیلی نگرانش شدم زنگ میزدم به گوشیش در دسترس نبود وای نکنه دزدیدنش سری به تیهونگ و جیمین و همه ی بچها زنگ زدم و بعدم زنگ زدم به هکرم(منظور فیلیکس)
مکامله:
کوک: سلام فیلیکس
فیلیکس: سلام چطوری کوکی
کوک: حالا این چیزارو ول کن ببین نامزدم رو دزدیدن میتونی هکش کنی
فیلیکس: بله که می تونم فقط شماره ی زن داداش رو بفرست
کوک: مرسی باشه خداحافظ
بعدم رفتم به خونه لباسمو عوض کرد و رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمت لوکیشن رسیدم بعدم..........
حمایت فراموش نشه💀🩸
بای👋😘💜
۵.۸k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳