❀فیک تهیونگ Candy پارت 1❀
**✿❀Candle❀✿**
❁part:1❁
چشمانم را بستم سوز عجیبی در بدنم ایجاد شده بود ی پک دیگه ب سیگار المانی ام زدم دود سیگار را در دهانم نگه میداشتم تا گلیوم بیشتر بسوزد درد را دوست داشتم چون دیگه روم اثری نداشت از این همه درد کشیدن سختی کشیدن مرگ زندگی ام تمام روحم و عالمم بی حس شده پک دیگری ب سیگارم میزنم ی لحظه خنده ام میگیرد من همون تهیونگ؟!
پک پشت پک، درد پشت درد، غم پشت غم،
درد سرم و سوزش گولیم را کنار میگزارم و از رو مبل قهوه ای رنگی بلند میشم در اینه ب بدنم نگاه میکنم
جای زخم جای سوختگی جای گلوله جای بخیه
ب پشت بر میگردم تابلو نقاشی شده ازش هنوز هم عظمت خاصی دارد
مثل همیشه با هربار نگاه کردن ب صورت بی نقصش بغض کهنم میترکد و قطره های اشک از چشمانم سرا ریز میشود
11 سال گذشته ولی من.... من.... هنوز فراموشت نکردم
❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁
با نفرت ب مردی که برایم لباس خواب انتخاب میکند چشم دوخته ام کارم کی ب اینجا رسید کار ت بار؟!
ی هرزه!!!!!
مرد_این خوبه کاملا سینه هات معلومه باسنت هم جلو دیده خوبه؟!
لباس خوابی قرمز رنگ با سوتینی توری ک روش گل ارکیده قرار دارد از پشت استه ای بلند و از جلو بیکینی توری اگه لخت میرفتم سنگین تر بود جوابی مرد ندادم ک صورتشو جلو صورتم اورد سرمو برگردوندم ک با دستش چونمو گرفت
مرد_نیم ساعت دیگه تا باز شدن بار مونده نظرت چیه این لباس بپوشی یکم.......
نزاشتم حرفش ادامه بده تف کردم ت صورتش
مرد_دختره هرزه.....
خاست بزنه زیر گوشم سرمو برگردوندم خیلی ترسیده بودم اما از شانس در اتاق باز شد و ی مرد سیاه پوست وارد شد
مرد سیاه پوست_لباسشو انتخاب کردی؟!
مرد_اره
مرد سیاه پوست_ی فرد از فرانسه امده ادم خیلی خیلی مهممیه میخاد دختر بخره دخترا خشکل براش ببر اینم ببر
مرد_ولی این تازست
مرد سیاه پوست_مهم اینه خشکل و ب نظر دختر س❁سی هست پس اینم ببر
من و میخاستن کجا ببرن من هنوز چیزی بلد نیستم من قراره برده شم؟!؟!؟ بلندم کرد لباس انداخت روم و رفت بیرون باید میپوشیدم چرا قبول کردم؟!؟ ترس استرس نگرانی همه ب سراقم امده بودن صدا فریاد ک امد سریع لباس پوشیدم ت اینه نگاهی ب خودم کردم همه جا بدنم زده بود بیرون کاملا قابل دید بود امدن ت اتاق دستم گرفتن اول تقلا کردم ولی ب زور من و بردن ت مرکز بار بو الکل و سیگار دماغمو ازیت میکرد ب شدت حال بهم زن بود زنزن هایی ک رقص میله تمرین میکردن با لباس هایی ک با دیدنشون حالم بدتر میشد هنوز بار بسته بود ولی کلی بادیگارد جلومون بودن کلی دختر بدبخت مثل من اونجا صف کشیده بودن یهو صدا قدم هایی منظم امد از بین اون همه بادیگارد پسری با مو های لخت سیاه با کت شلواری مشکی قیافیه زیبا و بی نقص و البته جذاب پیدا شد اون اون میخاست برده بخره؟!؟!؟
رئیس بار رفت جلوش و شروع ب وراجی کرد
زئیس_اینجا خشکل ترین خوش هیکل ترین دخترا کره هستن هر کودوم رو میخاین نشون کنین سریع براتون اماده میکنیم
::::میخام بگیرم
صداش ب شدت کلفت خش دار بود و معلوم بود سیگار میکشه هر کاری میکردم ک چشمام از صورت زیباش ور دارم نمیشد
رئیس_اوووو بله اقا کیم هر کودوم ک میخاین انتخاب کنین
::::کودوما با کرن؟!
تا اینو گفت ترسیدم سرمو پایین گزاشتم
رئیس_عاههه خب اقا کیم مهم لذت نه باکره بودن
::::پاکشو میخام
جلو امد از اولین دختر شروع کرد سر تا پاشونو انالیز میکرد تا 5 تا شونو ک دید بر گشت ب سمت رئیس
::::اینا ک همه زنننننن
جوری فریاد زد ک ترسیدم شروع ب لرزیدن کردم
رئیس_بقیه رو ببینین قربان شاید یکی دختر بینشون بود
من اخرین نفر بودم همه با خشم نگاه میکرد دست خودم نبود میلرزیدم با دستم هی لباسمو پایین میکشیدم ت عالم بدبختیم بودم ک نفسا گرم یکی توجهمو جلب کرد سرمو بلند کردم ک 2 تا گوی سیاه دیدم نیش خندی ک ترسناک بود از جلو زیبا تر بود یهو دستشو گزاشت رو شونم ک پس زدم رئیس بار عصبی فریاد زد
رئیس_دختره هرزه.....
::::همینو میخام هم زیبا جذاب خوش فرم هم باکره
از سر تا پامو نگاه کرد زبونشو رو لبش کشید
::::همین امشب میخامش
part:1
نویسنده :سیده اسرا حسینیان
**✿❀Candle❀✿**
✿❀اصکی:خیلی سگم❀✿
❁part:1❁
چشمانم را بستم سوز عجیبی در بدنم ایجاد شده بود ی پک دیگه ب سیگار المانی ام زدم دود سیگار را در دهانم نگه میداشتم تا گلیوم بیشتر بسوزد درد را دوست داشتم چون دیگه روم اثری نداشت از این همه درد کشیدن سختی کشیدن مرگ زندگی ام تمام روحم و عالمم بی حس شده پک دیگری ب سیگارم میزنم ی لحظه خنده ام میگیرد من همون تهیونگ؟!
پک پشت پک، درد پشت درد، غم پشت غم،
درد سرم و سوزش گولیم را کنار میگزارم و از رو مبل قهوه ای رنگی بلند میشم در اینه ب بدنم نگاه میکنم
جای زخم جای سوختگی جای گلوله جای بخیه
ب پشت بر میگردم تابلو نقاشی شده ازش هنوز هم عظمت خاصی دارد
مثل همیشه با هربار نگاه کردن ب صورت بی نقصش بغض کهنم میترکد و قطره های اشک از چشمانم سرا ریز میشود
11 سال گذشته ولی من.... من.... هنوز فراموشت نکردم
❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁❁
با نفرت ب مردی که برایم لباس خواب انتخاب میکند چشم دوخته ام کارم کی ب اینجا رسید کار ت بار؟!
ی هرزه!!!!!
مرد_این خوبه کاملا سینه هات معلومه باسنت هم جلو دیده خوبه؟!
لباس خوابی قرمز رنگ با سوتینی توری ک روش گل ارکیده قرار دارد از پشت استه ای بلند و از جلو بیکینی توری اگه لخت میرفتم سنگین تر بود جوابی مرد ندادم ک صورتشو جلو صورتم اورد سرمو برگردوندم ک با دستش چونمو گرفت
مرد_نیم ساعت دیگه تا باز شدن بار مونده نظرت چیه این لباس بپوشی یکم.......
نزاشتم حرفش ادامه بده تف کردم ت صورتش
مرد_دختره هرزه.....
خاست بزنه زیر گوشم سرمو برگردوندم خیلی ترسیده بودم اما از شانس در اتاق باز شد و ی مرد سیاه پوست وارد شد
مرد سیاه پوست_لباسشو انتخاب کردی؟!
مرد_اره
مرد سیاه پوست_ی فرد از فرانسه امده ادم خیلی خیلی مهممیه میخاد دختر بخره دخترا خشکل براش ببر اینم ببر
مرد_ولی این تازست
مرد سیاه پوست_مهم اینه خشکل و ب نظر دختر س❁سی هست پس اینم ببر
من و میخاستن کجا ببرن من هنوز چیزی بلد نیستم من قراره برده شم؟!؟!؟ بلندم کرد لباس انداخت روم و رفت بیرون باید میپوشیدم چرا قبول کردم؟!؟ ترس استرس نگرانی همه ب سراقم امده بودن صدا فریاد ک امد سریع لباس پوشیدم ت اینه نگاهی ب خودم کردم همه جا بدنم زده بود بیرون کاملا قابل دید بود امدن ت اتاق دستم گرفتن اول تقلا کردم ولی ب زور من و بردن ت مرکز بار بو الکل و سیگار دماغمو ازیت میکرد ب شدت حال بهم زن بود زنزن هایی ک رقص میله تمرین میکردن با لباس هایی ک با دیدنشون حالم بدتر میشد هنوز بار بسته بود ولی کلی بادیگارد جلومون بودن کلی دختر بدبخت مثل من اونجا صف کشیده بودن یهو صدا قدم هایی منظم امد از بین اون همه بادیگارد پسری با مو های لخت سیاه با کت شلواری مشکی قیافیه زیبا و بی نقص و البته جذاب پیدا شد اون اون میخاست برده بخره؟!؟!؟
رئیس بار رفت جلوش و شروع ب وراجی کرد
زئیس_اینجا خشکل ترین خوش هیکل ترین دخترا کره هستن هر کودوم رو میخاین نشون کنین سریع براتون اماده میکنیم
::::میخام بگیرم
صداش ب شدت کلفت خش دار بود و معلوم بود سیگار میکشه هر کاری میکردم ک چشمام از صورت زیباش ور دارم نمیشد
رئیس_اوووو بله اقا کیم هر کودوم ک میخاین انتخاب کنین
::::کودوما با کرن؟!
تا اینو گفت ترسیدم سرمو پایین گزاشتم
رئیس_عاههه خب اقا کیم مهم لذت نه باکره بودن
::::پاکشو میخام
جلو امد از اولین دختر شروع کرد سر تا پاشونو انالیز میکرد تا 5 تا شونو ک دید بر گشت ب سمت رئیس
::::اینا ک همه زنننننن
جوری فریاد زد ک ترسیدم شروع ب لرزیدن کردم
رئیس_بقیه رو ببینین قربان شاید یکی دختر بینشون بود
من اخرین نفر بودم همه با خشم نگاه میکرد دست خودم نبود میلرزیدم با دستم هی لباسمو پایین میکشیدم ت عالم بدبختیم بودم ک نفسا گرم یکی توجهمو جلب کرد سرمو بلند کردم ک 2 تا گوی سیاه دیدم نیش خندی ک ترسناک بود از جلو زیبا تر بود یهو دستشو گزاشت رو شونم ک پس زدم رئیس بار عصبی فریاد زد
رئیس_دختره هرزه.....
::::همینو میخام هم زیبا جذاب خوش فرم هم باکره
از سر تا پامو نگاه کرد زبونشو رو لبش کشید
::::همین امشب میخامش
part:1
نویسنده :سیده اسرا حسینیان
**✿❀Candle❀✿**
✿❀اصکی:خیلی سگم❀✿
۷۹.۳k
۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.