(اون برادر من نیست )
P30
( خدایی ببخشید انقد دور گذاشتم ولی درک کنید من امسال نهمم انتخاب رشته دارم امسال مدرسه هم یه ذره وحشتناک شروع کرده )🫂🙏🙏
(هنوز داش به کارش ادامه میداد و من هیچ مخالفتی نداشتم .....ولی کم کم ***کی**س ها عمیق تر و......دیگ خودتون استادید 😂😂
(بعد از ۵ مین ****لب***م و برداشتم)
ات: جونگ کوک!!
جونگ کوک: هوم؟؟
(یکم شکه شده بودم .....همه اینا خیلی یه دفعه ای اتفاق افتاده بود)
ات: تو واقعا منو دوس داری
جونگکوک: چاگیا؟؟
ات: هوم؟؟
جونگ کوک: تو چی؟؟
(وقتی جمله اش تموم شد ....رفتم توی فکر.....وقت هایی که میدیدمش و قلبم از حالت عادی خارج میشد ....اون ذوقی که وقتی کارش رو روی استیج ....عکاسی ها ...موزیک ویدویوها ...میدیدم عجیب بود)
ات: من......من.....خب دوست دارم
جونگ کوک: دقیقا این حس رو من هزار برابر بیشتر دارم .....خب میدونی ...فک کنم از اون شب شروع شد ...که بفهمم دوست دارم
******بعد چند ثانیه تازه متوجه شدم که جونگ کوک دستامو بالای سرم نگه داشته و بهم چسبیدیم ****
***که فک کنم جونگ کوکم تازه متوجه شده بود ***
جونگ کوک: اوم....خب ...چیزه.....بیا من ویسکی دارم
ات: نه ....واقعا نمیتونم .....هنوز فک کنم یکم مس****تم
***که دیدم نگاهش رو از روم برداشت و گفت: با اون عو***ضی مست میکنی .....و با من
***که دیگ ادامه حرفش رو نگفت ***
****خواستم ...از دلش در بیارم
ات: سوجو داری؟؟؟(نمد درسته یان)
جونگ کوک: سوجو!!!؟....هااا.....خب...اره
( خدایی ببخشید انقد دور گذاشتم ولی درک کنید من امسال نهمم انتخاب رشته دارم امسال مدرسه هم یه ذره وحشتناک شروع کرده )🫂🙏🙏
(هنوز داش به کارش ادامه میداد و من هیچ مخالفتی نداشتم .....ولی کم کم ***کی**س ها عمیق تر و......دیگ خودتون استادید 😂😂
(بعد از ۵ مین ****لب***م و برداشتم)
ات: جونگ کوک!!
جونگ کوک: هوم؟؟
(یکم شکه شده بودم .....همه اینا خیلی یه دفعه ای اتفاق افتاده بود)
ات: تو واقعا منو دوس داری
جونگکوک: چاگیا؟؟
ات: هوم؟؟
جونگ کوک: تو چی؟؟
(وقتی جمله اش تموم شد ....رفتم توی فکر.....وقت هایی که میدیدمش و قلبم از حالت عادی خارج میشد ....اون ذوقی که وقتی کارش رو روی استیج ....عکاسی ها ...موزیک ویدویوها ...میدیدم عجیب بود)
ات: من......من.....خب دوست دارم
جونگ کوک: دقیقا این حس رو من هزار برابر بیشتر دارم .....خب میدونی ...فک کنم از اون شب شروع شد ...که بفهمم دوست دارم
******بعد چند ثانیه تازه متوجه شدم که جونگ کوک دستامو بالای سرم نگه داشته و بهم چسبیدیم ****
***که فک کنم جونگ کوکم تازه متوجه شده بود ***
جونگ کوک: اوم....خب ...چیزه.....بیا من ویسکی دارم
ات: نه ....واقعا نمیتونم .....هنوز فک کنم یکم مس****تم
***که دیدم نگاهش رو از روم برداشت و گفت: با اون عو***ضی مست میکنی .....و با من
***که دیگ ادامه حرفش رو نگفت ***
****خواستم ...از دلش در بیارم
ات: سوجو داری؟؟؟(نمد درسته یان)
جونگ کوک: سوجو!!!؟....هااا.....خب...اره
۱۲.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.