•رویای شیرین •
•رویای شیرین •
پارت (۲۸)
ویو حال
ا.ت : به این فکر میکرد که خیلی وقته تهیونگ و فراموش کرده و خیلی وقتم هست عاشق جونگ کوک پس چراا فقط ازش لذت نبره
جونگ کوک : لیدی به چی فکر میکنی؟؟
ا.ت : هوممم هیچی عروسی خیلی خوش گذشت
جونگ کوک : آره بنظرم خوابت میاد
ا.ت : اوهوم مخصوصا که توی ماشینیم ....
کوک : بخواب میرم خونه ی خودم
ا.ت : چیی؟ جدی پوزخندی زد و گفت باشه موافقم ...
کوک : اووو پس بخواب تا برسیم
......
ویو فردا
ا.ت : واییی خسته شدما چقدر کار کردم میاااا ( داد )
میا : بعله ..
ا.ت : من میرم قهوه بخورم
رفت سالن استراحت که یاد تهیونگ و قهوش افتاد : اووو بزار بهش زنگ بزنم قهوه مهمونش کنم گوشیش و از توی جیبش در آورد و زنگ زد به تهیونگ
تهیونگ : بله
ا.ت : آقای کیم میخواستم قهوه مهمونمون کنم میاید؟؟؟
تهیونگ : حتما .... یعنی چیزه میام ۵ دقه دیگه اونجام
ا.ت گوشی رو قطع کرد و رفت بیرون شرکت
تهیونگ اومد
ا.ت : خوب بریم کافی شاپ؟؟
تهیونگ : تو مهمونم کردی از من میپرسی؟؟
ا.ت : خوب پس بریم
بعد چند مین رسیدن به کافی شاپ
ا.ت : خوب تهیونگااا ... یعنی چیزه آقای کیم چی میل دارید ؟؟
تهیونگ : قهوه
ا.ت : موهیتو
بعد از سفارش دادن تهیونگ گفت
دیشب بهت خوش گذشت ؟؟
ا.ت : ببخشید ؟؟
تهیونگ : پوزخندی زد و گفت : هیچی ولش کن
ا.ت : تو منو تهدید میکنی نکنه اونی که بهم زنگ و پیام میده هی بهم میگه تورو میکشم یکی از افرادد توو؟؟
تهیونگ : چی میگه ا.ت راجب چی حرف میزنی ؟؟ کی اذیتت میکنه هااا ...
ا.ت : پس تو نیستی ؟؟
تهیونگ : اصلا نمیدونم درباره ی چی صحبت میکنی ... کی اذیتت میکنه هاااا ؟؟
ا.ت : بین خودمون باشه هاااا خوب و جریان و توضیح داد
........
پارت (۲۸)
ویو حال
ا.ت : به این فکر میکرد که خیلی وقته تهیونگ و فراموش کرده و خیلی وقتم هست عاشق جونگ کوک پس چراا فقط ازش لذت نبره
جونگ کوک : لیدی به چی فکر میکنی؟؟
ا.ت : هوممم هیچی عروسی خیلی خوش گذشت
جونگ کوک : آره بنظرم خوابت میاد
ا.ت : اوهوم مخصوصا که توی ماشینیم ....
کوک : بخواب میرم خونه ی خودم
ا.ت : چیی؟ جدی پوزخندی زد و گفت باشه موافقم ...
کوک : اووو پس بخواب تا برسیم
......
ویو فردا
ا.ت : واییی خسته شدما چقدر کار کردم میاااا ( داد )
میا : بعله ..
ا.ت : من میرم قهوه بخورم
رفت سالن استراحت که یاد تهیونگ و قهوش افتاد : اووو بزار بهش زنگ بزنم قهوه مهمونش کنم گوشیش و از توی جیبش در آورد و زنگ زد به تهیونگ
تهیونگ : بله
ا.ت : آقای کیم میخواستم قهوه مهمونمون کنم میاید؟؟؟
تهیونگ : حتما .... یعنی چیزه میام ۵ دقه دیگه اونجام
ا.ت گوشی رو قطع کرد و رفت بیرون شرکت
تهیونگ اومد
ا.ت : خوب بریم کافی شاپ؟؟
تهیونگ : تو مهمونم کردی از من میپرسی؟؟
ا.ت : خوب پس بریم
بعد چند مین رسیدن به کافی شاپ
ا.ت : خوب تهیونگااا ... یعنی چیزه آقای کیم چی میل دارید ؟؟
تهیونگ : قهوه
ا.ت : موهیتو
بعد از سفارش دادن تهیونگ گفت
دیشب بهت خوش گذشت ؟؟
ا.ت : ببخشید ؟؟
تهیونگ : پوزخندی زد و گفت : هیچی ولش کن
ا.ت : تو منو تهدید میکنی نکنه اونی که بهم زنگ و پیام میده هی بهم میگه تورو میکشم یکی از افرادد توو؟؟
تهیونگ : چی میگه ا.ت راجب چی حرف میزنی ؟؟ کی اذیتت میکنه هااا ...
ا.ت : پس تو نیستی ؟؟
تهیونگ : اصلا نمیدونم درباره ی چی صحبت میکنی ... کی اذیتت میکنه هاااا ؟؟
ا.ت : بین خودمون باشه هاااا خوب و جریان و توضیح داد
........
۱.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.