مافیای من

#مافیای_من

Part:13

کوک

دیگ حرفی نزدیم تا رسیدیم اعمارت وارد شدیم ک دیدم تو خونه چند تا‌ کارگر جدید اومدن همه شون هم دختر رفتم پیششون و گفتم

کوک: اوممم دخترهای جدید(اروم اما ترسناک)
رفتم نزدیک ی دختر و د‌ستم رو بردم زیر چونش و گفتم

کوک:اسمت چیع؟

هانول:ه....هانول.....یونگ هانول(کمبود اسم بود😂)

کوک:از پلع ها برو بالا و سمت راست برو ی در بزرگ هس اونو باز‌ کن و برو داخل اتاق

هانول:اربا....

کوک:دهنتو واس حرف زدن باز نکن واس ناله کردن زیرم باز کن

هانول:چ....چشم

ویو ات

اون کوک لعنتی میخاس با‌ اون دختر بیچاره چه کنه؟

بهش گفت برو ت اتاقم نه دیگ هه چی فک کرده
رفتم نزدیکش و بعش گفتم:

ات:هاش انقدر حرف مفت نزن

کوک: میری ت اتاقت و درو میبندی!

ات:برو بابا خندیدم ب روت رد دادی

کوک: کجاشو دیدی؟؟