عشق شیرین 🖤🖤
عشق شیرین 🖤🖤
پارت 20✨✨
خونه خانواده جئون حیاط قشنگی داشت یه قسمت و قسمت دیگه استخر و سطح حیاط یه اینم ای خیلی قشنگ و محوطه با چمن پوشیده شده بود و گوشه کنار حیاط هم گل هایی مثل رز بود
از طرف حیاط به سمت خونه چند تا پله با طول زیاد خورده بود با عبور از اونها به در رسیدیم و تک تک رفتیم داخل.
فکر میکنم اقای جئون تمامی دوستان و اشنایان رو دعوت کرده بود.
از بابا شنیده بودم فقط یه دونه پسر داره.
و خیلی هم دوسش داره و حتما خیلی خوشحالم که برای برگشتنش یه همچین جشنی که دسته کمی از یه عروسی نداره گرفته.
و فرق عروسی با اینجا اینکه اهنگ اینجا بی کلام و کمه ولی عروسی با کلام بلنده
خیلی ها زود تر از ما اومده بودن همه عمه ها عمو ها یا بهتر بگم کله خانواده پدری تو جشن همراه بچه هاشون بودن
خانم اقای جئون تا مارو دیدن پا تند کردن و سمت ما اومدن و با خوشرویی خوشامد گفتن
اقای جئون بهد احوال پرسی مشغول حرف با بابا شد.
خانم جئون هم بهد سلام کردن با مامان به سمت من اومد و گفت چقدر بزرگ شدم و چقدر خانم شدم
پایان پارت✨✨✨
نویسنده: ویلن _بلکنزی
پارت 20✨✨
خونه خانواده جئون حیاط قشنگی داشت یه قسمت و قسمت دیگه استخر و سطح حیاط یه اینم ای خیلی قشنگ و محوطه با چمن پوشیده شده بود و گوشه کنار حیاط هم گل هایی مثل رز بود
از طرف حیاط به سمت خونه چند تا پله با طول زیاد خورده بود با عبور از اونها به در رسیدیم و تک تک رفتیم داخل.
فکر میکنم اقای جئون تمامی دوستان و اشنایان رو دعوت کرده بود.
از بابا شنیده بودم فقط یه دونه پسر داره.
و خیلی هم دوسش داره و حتما خیلی خوشحالم که برای برگشتنش یه همچین جشنی که دسته کمی از یه عروسی نداره گرفته.
و فرق عروسی با اینجا اینکه اهنگ اینجا بی کلام و کمه ولی عروسی با کلام بلنده
خیلی ها زود تر از ما اومده بودن همه عمه ها عمو ها یا بهتر بگم کله خانواده پدری تو جشن همراه بچه هاشون بودن
خانم اقای جئون تا مارو دیدن پا تند کردن و سمت ما اومدن و با خوشرویی خوشامد گفتن
اقای جئون بهد احوال پرسی مشغول حرف با بابا شد.
خانم جئون هم بهد سلام کردن با مامان به سمت من اومد و گفت چقدر بزرگ شدم و چقدر خانم شدم
پایان پارت✨✨✨
نویسنده: ویلن _بلکنزی
۳.۵k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.