حلقه های مافیا (Part¹⁷)
کوک ویو
وقتی ا.ت داشت تعریف میکرد گفت دوستش تو همون جنگلی که یونگی یه جاسوس توش پیدا کرد مرده و دختر هم بوده خیلی مشکوک بود واسه همین منتظر موندم ا.ت بخوابه تا زنگ بزنم به یونگی چند بار زنگ زدم ولی جواب نداد حتما خوابه چند بار دیگه زنگ زدم با یه صدای خواب آلود برداشت ازش
پرسیدم: اسم دختر جاندی بود؟!
یونگی:آره
جونگ کوک:نباید میکشتیش
یونگی: اولن به تو ربطی نداره دوما نکشتیمش
جونگ کوک:خیر سرم ریس مافیام قد یه نخود به نظر من اهمیت نمیدی
یونگی:همین که هس
احساس کردم لای در باز و بسته شد
جونگ کوک:یونگی بعدا بت زنگ میزنم
رفتم درو باز کردم که ا.ت افتاد تو بغلم ولی سریع پسم زد مطمئنم حرفامونو شنیده خواستم جمعش کنم ولی انگار کار از کار گذشته
جونگ کوک:ا.ت اونجور ک فک میکنی نیس
ا.ت:جلو نیا (درحالی که عقب عقب میره)
جونگ کوک:ا.ت چکار میکنی منم کوک!
ا.ت:من به پلیس لوت میدم…قاتل عوضی
جونگ کوک:(نیشخند)فک کردی پلیسا چکار میتونن واست کنن؟! البته بهتره بجای پلیس بگم زیر دستام!
ا.ت:ب…برو بیرون(آروم)
جونگ کوک:اینطوری نمیتونی از دست من فرار کنی
ا.ت:برو بیرون وگرنه جیغ میزنم (نسبتاً بلند)
دستامو به نشونه ی تسلیم بردم بالا
جونگ کوک:باشه… باشه(نیشخند)
لباسمو پوشیدم و رفتم بیرون
فلش بک (فردا صبح)
ا.ت ویو
جاندی: من بخاطر دوست پسر تو این بلا سرم اومد!
ا.ت:من هق نمیدونستم که اون…
جاندی:هه…مگه اصن میفهمی من چی کشیدم؟!
ا.ت:…
جاندی: میکشمت (جیغ)
یهو از خواب پریدم وای خدایا این چه خوابی بود؟! هنوز باورم نمیشه جونگ کوک اینکارو کرده راستی امروز بابد برم اداره پلیس رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه شومیز سیفد یه کت ذغالی روش و یه شلوار لی مام پوشیدم (اسلاید ۲)موهامو گوجه ای بستم آرایش نکردم و همینطوری نچرال رفتم بیرون باورم نمیشه دارم میرم کسی رو لو بدم که یه زمان رویام عروسی باهاش بود!
یه تاکسی گرفتم رفتم اداره پلیس و
گفتم: سلام من واسه پرونده ی قتل چوی جاندی…
نذاشت ادامه حرفمو بزنم و
گفت:ما همچین پرونده ای نداریم
ا.ت:چطور ممکنه من خودم…
پلیس:گفتم نداریم
مطمئنم کار جونگ کوکه یعنی انقد قویه که حتی پلیسا هم زیردستشن؟؟
ا.ت: خب من الان میخوام براشون پرونده تشکیل بدم
پلیس:متاسفم ولی موقتا تشکیل پرونده ی قتل ممنوعه البته احتمالا تا فردا موضوع حل میشه
ا.ت:یعنی چی؟!
پلیس: نگران نباشید فردا میتونید بیاید واسه تشکیل پرونده
اعصابم به طرز عجیبی خورد بود سریع از اداره پلیس زدم بیرون که مامانم زنگ زد و گفت دیشب پرواز داشتن و خیلی به من زنگ زدن ولی جواب ندادم و الان آمریکان و هرشب بهم زنگ میزنن و از اونور واسم پول میفرستن بعد قطع کرد داشتم تو خیابونا ول میگشتم که شاید از عصبانیت و ناراحتیم کم بشه که یه ون مشکی جلوم نگه داشت اول فک کردم
میخواد آدرس بپرسه ولی چند تا غولتشن از ماشین پیاده شدن و اومدن نزدیکم
ا.ت:آقا چیکار میکنین؟؟!
یکیشون دستامو گرفت و اون یکی یه دستمال گذاشت رو دهنم و
سیاهی مطلق…
وقتی ا.ت داشت تعریف میکرد گفت دوستش تو همون جنگلی که یونگی یه جاسوس توش پیدا کرد مرده و دختر هم بوده خیلی مشکوک بود واسه همین منتظر موندم ا.ت بخوابه تا زنگ بزنم به یونگی چند بار زنگ زدم ولی جواب نداد حتما خوابه چند بار دیگه زنگ زدم با یه صدای خواب آلود برداشت ازش
پرسیدم: اسم دختر جاندی بود؟!
یونگی:آره
جونگ کوک:نباید میکشتیش
یونگی: اولن به تو ربطی نداره دوما نکشتیمش
جونگ کوک:خیر سرم ریس مافیام قد یه نخود به نظر من اهمیت نمیدی
یونگی:همین که هس
احساس کردم لای در باز و بسته شد
جونگ کوک:یونگی بعدا بت زنگ میزنم
رفتم درو باز کردم که ا.ت افتاد تو بغلم ولی سریع پسم زد مطمئنم حرفامونو شنیده خواستم جمعش کنم ولی انگار کار از کار گذشته
جونگ کوک:ا.ت اونجور ک فک میکنی نیس
ا.ت:جلو نیا (درحالی که عقب عقب میره)
جونگ کوک:ا.ت چکار میکنی منم کوک!
ا.ت:من به پلیس لوت میدم…قاتل عوضی
جونگ کوک:(نیشخند)فک کردی پلیسا چکار میتونن واست کنن؟! البته بهتره بجای پلیس بگم زیر دستام!
ا.ت:ب…برو بیرون(آروم)
جونگ کوک:اینطوری نمیتونی از دست من فرار کنی
ا.ت:برو بیرون وگرنه جیغ میزنم (نسبتاً بلند)
دستامو به نشونه ی تسلیم بردم بالا
جونگ کوک:باشه… باشه(نیشخند)
لباسمو پوشیدم و رفتم بیرون
فلش بک (فردا صبح)
ا.ت ویو
جاندی: من بخاطر دوست پسر تو این بلا سرم اومد!
ا.ت:من هق نمیدونستم که اون…
جاندی:هه…مگه اصن میفهمی من چی کشیدم؟!
ا.ت:…
جاندی: میکشمت (جیغ)
یهو از خواب پریدم وای خدایا این چه خوابی بود؟! هنوز باورم نمیشه جونگ کوک اینکارو کرده راستی امروز بابد برم اداره پلیس رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه شومیز سیفد یه کت ذغالی روش و یه شلوار لی مام پوشیدم (اسلاید ۲)موهامو گوجه ای بستم آرایش نکردم و همینطوری نچرال رفتم بیرون باورم نمیشه دارم میرم کسی رو لو بدم که یه زمان رویام عروسی باهاش بود!
یه تاکسی گرفتم رفتم اداره پلیس و
گفتم: سلام من واسه پرونده ی قتل چوی جاندی…
نذاشت ادامه حرفمو بزنم و
گفت:ما همچین پرونده ای نداریم
ا.ت:چطور ممکنه من خودم…
پلیس:گفتم نداریم
مطمئنم کار جونگ کوکه یعنی انقد قویه که حتی پلیسا هم زیردستشن؟؟
ا.ت: خب من الان میخوام براشون پرونده تشکیل بدم
پلیس:متاسفم ولی موقتا تشکیل پرونده ی قتل ممنوعه البته احتمالا تا فردا موضوع حل میشه
ا.ت:یعنی چی؟!
پلیس: نگران نباشید فردا میتونید بیاید واسه تشکیل پرونده
اعصابم به طرز عجیبی خورد بود سریع از اداره پلیس زدم بیرون که مامانم زنگ زد و گفت دیشب پرواز داشتن و خیلی به من زنگ زدن ولی جواب ندادم و الان آمریکان و هرشب بهم زنگ میزنن و از اونور واسم پول میفرستن بعد قطع کرد داشتم تو خیابونا ول میگشتم که شاید از عصبانیت و ناراحتیم کم بشه که یه ون مشکی جلوم نگه داشت اول فک کردم
میخواد آدرس بپرسه ولی چند تا غولتشن از ماشین پیاده شدن و اومدن نزدیکم
ا.ت:آقا چیکار میکنین؟؟!
یکیشون دستامو گرفت و اون یکی یه دستمال گذاشت رو دهنم و
سیاهی مطلق…
۷.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.