⛓🖇my dady🖇⛓ p.51

اعصابم خیلی خورد بود از یه طرف خیلی زود میخاستن مدرسه رو شروع کنن از یه طرفم قرار کل اون اخبارا من و جیمین و نسون بده وای‌خدا اصن حواسم نبود به کدوم سمت دارم میرم که یهو یه نفر تعنه محکمی زد بهم


برگشتم نگاش کنم اه این دخترس دوباره



جولیا:او ببخش‌(با خنده )



ا.ت:اوکی



پشتشو کرد روبه من و داشت میرفت اروم به سمتش رفتم و  قهوه ای که تو دست یکی از بچه ها بود رو گرفتم و یکمش رو از پشت ریختم روش ..
(همه داشتن نگاشون میکردن)



ا.ت:اوه وای‌ از دستم سر خورد (با پوزخند)



جولیا:یاااا نباید یه معذرت خواهی کنی ایش



ا.ت: کاری نکردم که بخوام طلب‌بخشش کنم




نزدیک تر شدم بهش و در گوشش گفتم ....




ا.ت:حواست به رفتارات باشه



بعد یه تنه زدم بهش و رفتم پیش کوک و بیت نا و جیمین ..



بیت نا :دمت گرم



ا.ت :دختره ی پرو فک کرده چه گو..هیه



جیمین: ولی دلم خنک شد



رفتیم سمت سالنی که داخل جشن و این جوزر چیزا میگرفتیم و هممون نشسته بودیم و منتظر بودیم مدیر میاد



بعد از چند دیقه امد و پشته یه میز وایساد و شروع به حرف زدن کرد



مدیر : خوب اول از همه صبحتون بخیر
و بچه ها دلیل اینکه اوردیمتون اینجا این بود که امتحان های ورودی دانشگاه و انداختن ماه بعدی و اونجا که میخواستن بعد از ازمون ورودی دانشگاهشون جهشی بخونن و سریع تموم کنن و ما لیست هاشون رو دادیم به ناحیه بالا که قبول کردن با توجه به نمره هاشون و خوب ایشالا موفق باشن
(ا.ت و جیمین و بیت نا و کوک هم جزوشونه)


لایک و کامنت یادتون نرههههه