مافیای عاشق p23
~سلام ا/ت جونم
+سلام جیسو
~چطوری قشنگم
+خوبم اما بچه هام رو میخوام
~بچه هات چیزه......
+چیزه چیه چیشده بچه هام خوبن تروخدا راستشو بگو
~امممممم بچه ها نیستن
+چی یعنی چی یون یونا نمیشه چرا نیستن منو ببر پیش بچه هام
~آروم باش
+بچه هام کجاننننننن(میزنه زیر گریه)
~عزیزم آروم باش جیمین رفت پیداش کنه(بغلش کرد)
*مکالمه بین جیمین و یونگی*
^بفرمایید قربان
_سلاح هارو آماده کن اکیپم روهم همینطور
^باشه قربان همین الان انجام میشه
_خودت و جونگکوک هم آماده شید
^چشم قربان
*پایان مکالمه*
*مکالمه بین تهیونگ و جیمین*
_پیداشون کردی
°اره داداش لوکیشن برات میفرستم
_باشه دمت گرم
°منم میام پیشت
_اکیپت رو میتونی بیاری
°اوکیه پس میبینمت
_فعلا
*پایان مکالمه*
_برات دارم رانگ منتظر باش
فلش بک پیش رانگ و جوآرا.......
×رانگ این بچه ها رو خفه کن سرم رفت
÷نمیتونم بذار انقدر عر بزنن تا بمیرن
×راست میگی.....با اون مرده هماهنگ کردیم کی راه میوفتیم بریم
÷نیم ساعت دیگه برو وسایلت رو جمع کن
×باشه
ویو جیمین :
وقتی با تهیونگ حرف زدم سوار ماشینم شدم که جیسو زنگ زد.......
_چیشده جیسو
~من گفتم
_چیو نگو ماجرای یونا و یون گفتی
~اوهوم
_جیسو من آخه به تو چی بگم الان ا/ت خوبه
~دکترا بهش آرام بخش زدن الان خوابه
_باشه من با بچه ها میام
~باشه فقط از طرف من رانگ و جوآرا رو کتک بزن
_باشه فعلا
~بای
ویو جیمین :
با اکیپم هماهنگ کردم رفتیم به سمت لوکیشنی که تهیونگ فرستاد رانگ مثلا میخواد منو بجزونه اما نمیدونم چه بلایی سرش میارم
یه ساعت بعد.......
وقتی رسیدم تهیونگ و اکیپش رو دیدم اکیپ خودمم یه ور دیگه دیدم همه آناده باش بودن و همین من رو خوشحال میکرد پیاده شدم و رفتم سمت تهیونگ
°سلام داداش نگران نباش بچه ها آماده هستن
_دمت گرم......جونگکوک یونگی کنار من باشید تهیونگ توهم پشتم باش بچه ها همه جای خودشون وایسن
°اوکیه بیا بریم فقط اسلحت رو آماده کن
_باشه
+سلام جیسو
~چطوری قشنگم
+خوبم اما بچه هام رو میخوام
~بچه هات چیزه......
+چیزه چیه چیشده بچه هام خوبن تروخدا راستشو بگو
~امممممم بچه ها نیستن
+چی یعنی چی یون یونا نمیشه چرا نیستن منو ببر پیش بچه هام
~آروم باش
+بچه هام کجاننننننن(میزنه زیر گریه)
~عزیزم آروم باش جیمین رفت پیداش کنه(بغلش کرد)
*مکالمه بین جیمین و یونگی*
^بفرمایید قربان
_سلاح هارو آماده کن اکیپم روهم همینطور
^باشه قربان همین الان انجام میشه
_خودت و جونگکوک هم آماده شید
^چشم قربان
*پایان مکالمه*
*مکالمه بین تهیونگ و جیمین*
_پیداشون کردی
°اره داداش لوکیشن برات میفرستم
_باشه دمت گرم
°منم میام پیشت
_اکیپت رو میتونی بیاری
°اوکیه پس میبینمت
_فعلا
*پایان مکالمه*
_برات دارم رانگ منتظر باش
فلش بک پیش رانگ و جوآرا.......
×رانگ این بچه ها رو خفه کن سرم رفت
÷نمیتونم بذار انقدر عر بزنن تا بمیرن
×راست میگی.....با اون مرده هماهنگ کردیم کی راه میوفتیم بریم
÷نیم ساعت دیگه برو وسایلت رو جمع کن
×باشه
ویو جیمین :
وقتی با تهیونگ حرف زدم سوار ماشینم شدم که جیسو زنگ زد.......
_چیشده جیسو
~من گفتم
_چیو نگو ماجرای یونا و یون گفتی
~اوهوم
_جیسو من آخه به تو چی بگم الان ا/ت خوبه
~دکترا بهش آرام بخش زدن الان خوابه
_باشه من با بچه ها میام
~باشه فقط از طرف من رانگ و جوآرا رو کتک بزن
_باشه فعلا
~بای
ویو جیمین :
با اکیپم هماهنگ کردم رفتیم به سمت لوکیشنی که تهیونگ فرستاد رانگ مثلا میخواد منو بجزونه اما نمیدونم چه بلایی سرش میارم
یه ساعت بعد.......
وقتی رسیدم تهیونگ و اکیپش رو دیدم اکیپ خودمم یه ور دیگه دیدم همه آناده باش بودن و همین من رو خوشحال میکرد پیاده شدم و رفتم سمت تهیونگ
°سلام داداش نگران نباش بچه ها آماده هستن
_دمت گرم......جونگکوک یونگی کنار من باشید تهیونگ توهم پشتم باش بچه ها همه جای خودشون وایسن
°اوکیه بیا بریم فقط اسلحت رو آماده کن
_باشه
۱۰.۰k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.