متاسفم دختر کوچولو..

قرار نبود اینطوری بشه..
قرار نبود منی که بعد از فرستادن ی پیام توی پیوی طرف نمیموندم گوشیم توی پیوی تو خاموش بشه...
قرار نبود منی که به هر حرف عاشقانه ای میخندیدم و کلیشه خطابشون میکردم با کوچکترین کلمه هایی که بهم میگفتی حتی ی عزیزم ساده دلم قیلی ویلی بره..
اما..
هر جوری نگاه میکنم میبینم تقصیر تو نبود..
این.. یجورایی کار زمان بود، زمان برد تا باهام نرم تر رفتار کنی، زمان برد تا خود اصلیت رو نشونم بدی، زمان برد تا بفهمم حسم چیه، زمان برد تا بفهمم فرد مقابلم چه شخصیت فوق العاده ای داره،زمان برد تا بفهمم تنها نیازم توی زندگیم تویی، زمان برد تا عاشقت بشم کریستال..
میبینی؟ کی فکرشو میکرد کارمون به اینجا برسه عزیزکرده؟
متاسفم.. متاسفم که رابطه خواهر برادریمون رو با عاشقت شدن خراب کردم..
اما عیبی نداره، من بهت قول دادم بهت اسیبی نرسونم،میتونم از دور دوست داشته باشم نه..؟
سخته.. و میدونی چی از همه سخت تره؟
اینکه تو از هیچی خبر نداری و من رو بین دوراهی گذاشتی
و چقد دردناکه که با وجود تمام این چیزا بازم باید خواهر صدات کنم..!