رویای من
پارت۲
کوک:( رفتم کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم پیش صوفیا که..)
صوفیا: (داشتم صبحونه رو میچیدم که دستای کوک دورم حلقه شد) کوک؟
کوک: جانم؟
صوفیا: هیچی..چایی میخوری؟
کوک:اهوم..( ولش کردم)
*
یونا:( نویسنده:راستی یونا سه سالشه) صبح بخیر
صوفیا: صبح بخیر عشقم
کوک: خوبی؟
یونا: اهوم:)...مامان شیشه ام کو؟
صوفیا: ای وا..الان آماده میکنم:)
یونا: میسی:)
کوک: دختر تو الان بزرگ شدی..شیشه شیر میخوای چیکار؟
یونا: دوست دارم( شیشه ام رو گذاشتن تو دهنم)
*
صوفیاا: خوشمزه بود( بهش پوره داده بودم)
یونا؛ اهوم
صوفیاا: برو با اسباب بازی هات بازی کن
یونا: آخ جون..( رفتم)
...
نظر بدید
کوک:( رفتم کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم پیش صوفیا که..)
صوفیا: (داشتم صبحونه رو میچیدم که دستای کوک دورم حلقه شد) کوک؟
کوک: جانم؟
صوفیا: هیچی..چایی میخوری؟
کوک:اهوم..( ولش کردم)
*
یونا:( نویسنده:راستی یونا سه سالشه) صبح بخیر
صوفیا: صبح بخیر عشقم
کوک: خوبی؟
یونا: اهوم:)...مامان شیشه ام کو؟
صوفیا: ای وا..الان آماده میکنم:)
یونا: میسی:)
کوک: دختر تو الان بزرگ شدی..شیشه شیر میخوای چیکار؟
یونا: دوست دارم( شیشه ام رو گذاشتن تو دهنم)
*
صوفیاا: خوشمزه بود( بهش پوره داده بودم)
یونا؛ اهوم
صوفیاا: برو با اسباب بازی هات بازی کن
یونا: آخ جون..( رفتم)
...
نظر بدید
۱۰.۸k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.