مردی که از دو چشم تو تبعید می شود
مردی که از دو چشم تو تبعید می شود
در امتحان حادثه تجدید می شود !
چون از شبی سیاه به اینجا رسیده است
بی اعتنا به تابش خورشید می شود
بی مقصد از تمام جهان دور گشته است
تنها ترین ترانه نومید می شود…
پچ پچ : (کسی چو اشک ولی خیس تر !)، (عجب!!)
او می رسد و شایعه تایید می شود!
وقتی نماز خواند ، صدایی بلند شد
یک پرسش و جواب : (ببخشید می شود -
بر آب سجده کرد؟!) … (عزیزم! چرا که نه ؟!
وقتی که عشق مرجع تقلید می شود…
حالا که رفته مرد پریشان چشم تو
شاعر دچار حالت تردید می شود :
آدم نبود و… با تو به گندم سلام کرد ؟!
حوا نبود و سیب تو را چید؟!… می شود؟!
انصاف نیز چیز بدی نیست ،نازنین!
ظالم نباش !فاجعه تشدید می شود
این ،بذر عشق ، چیز عجیبی ست !… با شماست
یا سرو راست قامت و یا بید می شود!
گفتی : ( ببین! بهار به یک گل نمی شود!)
می گویمت ، دوباره به تاکید : ( می شود !)
حال تو هی بگو که زمستان گذشتنی ست
گیرم بله ! بدون تو کی عید می شود؟!
گل باش مرد خسته ز سرما سیاه شد
مردی که از دو چشم تو تبعید می شود
سیامک بهرام پرور
در امتحان حادثه تجدید می شود !
چون از شبی سیاه به اینجا رسیده است
بی اعتنا به تابش خورشید می شود
بی مقصد از تمام جهان دور گشته است
تنها ترین ترانه نومید می شود…
پچ پچ : (کسی چو اشک ولی خیس تر !)، (عجب!!)
او می رسد و شایعه تایید می شود!
وقتی نماز خواند ، صدایی بلند شد
یک پرسش و جواب : (ببخشید می شود -
بر آب سجده کرد؟!) … (عزیزم! چرا که نه ؟!
وقتی که عشق مرجع تقلید می شود…
حالا که رفته مرد پریشان چشم تو
شاعر دچار حالت تردید می شود :
آدم نبود و… با تو به گندم سلام کرد ؟!
حوا نبود و سیب تو را چید؟!… می شود؟!
انصاف نیز چیز بدی نیست ،نازنین!
ظالم نباش !فاجعه تشدید می شود
این ،بذر عشق ، چیز عجیبی ست !… با شماست
یا سرو راست قامت و یا بید می شود!
گفتی : ( ببین! بهار به یک گل نمی شود!)
می گویمت ، دوباره به تاکید : ( می شود !)
حال تو هی بگو که زمستان گذشتنی ست
گیرم بله ! بدون تو کی عید می شود؟!
گل باش مرد خسته ز سرما سیاه شد
مردی که از دو چشم تو تبعید می شود
سیامک بهرام پرور
۲.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.