kooki👿
🎮part 11🎮
💚kooki💚
نامجون:یاااااااا مبارکه
یهو :....
جیهوپ:جشن بگیریم؟
دستم رو دور گردن کوک حلقه کردم قدم رو بلند کردم لبشو بوسیدم و گفتم .
ه.ی:ا هوم
کوکی:آره بگیریم
ه.ی:خونه من
پسرا:باشه
ه.ی:کوک نظرت چیه بریم خونه من که آماده شیم
کوک:آره بریم
ه.ی:پسرا ساعت 9 میبینمتون
پسرا :اوکی
کوک بغلم کرد و تا ماشینش منو برد منو تو ماشین گذاشت و رفتیم خونه
در خونه رو باز کردم و رفتیم داخل
کوک دستم رو کشید و چسبوندم به دیوار و محکم لباش رو به لبام چسبوند
کوک:خیلی میخوامت بیب
ه.ی:قول بده همیشه باهام بمونی
کوک: قول میدم بیب
ه.ی:کوک من خیلی خستم
کوک:میخوای بریم یکم بخوابیم ؟
ه.ی:آره
بغلم کرد و بردم تو تخت منو توی بغلش گرفت
در عرض یه دقیقه خوابم برد
و....
تا پارت بعد بابای👋🏻⛱️
Faitying baby 🐰🖤
💚kooki💚
نامجون:یاااااااا مبارکه
یهو :....
جیهوپ:جشن بگیریم؟
دستم رو دور گردن کوک حلقه کردم قدم رو بلند کردم لبشو بوسیدم و گفتم .
ه.ی:ا هوم
کوکی:آره بگیریم
ه.ی:خونه من
پسرا:باشه
ه.ی:کوک نظرت چیه بریم خونه من که آماده شیم
کوک:آره بریم
ه.ی:پسرا ساعت 9 میبینمتون
پسرا :اوکی
کوک بغلم کرد و تا ماشینش منو برد منو تو ماشین گذاشت و رفتیم خونه
در خونه رو باز کردم و رفتیم داخل
کوک دستم رو کشید و چسبوندم به دیوار و محکم لباش رو به لبام چسبوند
کوک:خیلی میخوامت بیب
ه.ی:قول بده همیشه باهام بمونی
کوک: قول میدم بیب
ه.ی:کوک من خیلی خستم
کوک:میخوای بریم یکم بخوابیم ؟
ه.ی:آره
بغلم کرد و بردم تو تخت منو توی بغلش گرفت
در عرض یه دقیقه خوابم برد
و....
تا پارت بعد بابای👋🏻⛱️
Faitying baby 🐰🖤
۶۹.۱k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.