🎭⃝♥️❆🎭⃝♥️❆🎭⃝♥️❆🎭⃝♥️❆
🎭⃝♥️❆🎭⃝♥️❆🎭⃝♥️❆🎭⃝♥️❆
••┄┅┄┅┄┅┄ִִֶֶָָ┄┅┄┅┄┅┄••
تـتـوآࢪتـیـسـتِقــُـلدُر
## ⍴ᥲr𝗍1
رو پام خم شده بود و نفسای داغش میخورد به قسمتی از رون پام .
دستامو مشت کرده بودم و چشمامو رو هم فشار میدادم
مثل یه دختر خوب به سقف زل زده بودم حتی دردو حس نمیکردم
معذب تکونی خوردم که با صدای خش دار و بمش از زیر ماسک خشن گفت
_تکون نخور.!!
نفسمو حبس کردم به موهای حالت دار و کمی بلند خرمایی رنگش نگاه کردم
عضلات دو سر شونش منقبض شده بود و طوری گنده بود که من کنارش شبیه جوجه به نظر میرسیدم
گلومو صاف کردم و سعی کردم لرزش صدامو کنترل کنم
ببخشید کی تموم میشه؟
دستمالی که دستش بود روی قسمتی که تتو زده بود کشید
دردش چنان زیاد بود که معذب بودنو فراموش کردم و به بازو قلمبهش چنگ زدم و بلند گفتم
آخخخخخ
••┄┅┄┅┄┅┄ִִֶֶָָ┄┅┄┅┄┅┄••
••┄┅┄┅┄┅┄ִִֶֶָָ┄┅┄┅┄┅┄••
تـتـوآࢪتـیـسـتِقــُـلدُر
## ⍴ᥲr𝗍1
رو پام خم شده بود و نفسای داغش میخورد به قسمتی از رون پام .
دستامو مشت کرده بودم و چشمامو رو هم فشار میدادم
مثل یه دختر خوب به سقف زل زده بودم حتی دردو حس نمیکردم
معذب تکونی خوردم که با صدای خش دار و بمش از زیر ماسک خشن گفت
_تکون نخور.!!
نفسمو حبس کردم به موهای حالت دار و کمی بلند خرمایی رنگش نگاه کردم
عضلات دو سر شونش منقبض شده بود و طوری گنده بود که من کنارش شبیه جوجه به نظر میرسیدم
گلومو صاف کردم و سعی کردم لرزش صدامو کنترل کنم
ببخشید کی تموم میشه؟
دستمالی که دستش بود روی قسمتی که تتو زده بود کشید
دردش چنان زیاد بود که معذب بودنو فراموش کردم و به بازو قلمبهش چنگ زدم و بلند گفتم
آخخخخخ
••┄┅┄┅┄┅┄ִִֶֶָָ┄┅┄┅┄┅┄••
۳۷۸
۱۲ آبان ۱۴۰۳