پارت۴
ویو جونکوک
داشتم سوار ماشین میشدم اون دختر خوش اندامه اومد سمتم
ا.ت . سلام جذاب
جونکوک . سام علیک ، فرمایش
ا.ت . اممم خب ما تازه اومدیم این......
جونکوک . میدونم تازه اومدین تو این مدرسه تو همونی که با اون دوستت لوکاس کنارم میشینید
ا.ت . رفیق شیم
لوکاس . شما دوتا دارین با هم چی میگین
جونکوک . فکر کنم یه رفیق با هیکل کوچولو پیدا کردم
ا.ت . شمارمو بزن ۰۹۱۶.......
ویو ا.ت
ا.ت . شمارمو بزن......
جونکوک . بهت زنگ میزنم فعلا(خواست بره...)
ا.ت . وایسا بینم
جونکوک . چیه؟؟
ا.ت . چی سیوم کردی
جونکوک . خدت ببین(صفحه گوشی رو به ا.ت نشون داد)
ا.ت . چرا سیوم کردی کوچولو 😶
جونکوک . تو آینه نگاه به هیکلت بکن میفهمی چرا سیوت کردم کوچولو 😌😉
ا.ت . 😐
جونکوک . من دیگه رفتم
ا.ت . به سلامت
سوار ماشینم شدم با حرکت کردم سمت خونه بقیه هم پشت سرم داشتن میومدم رسیدیم خونه ماشینامونو پارک کردیم و بعد رفتیم تو
لوکاس . آهههههههههههههههههه(خیلی بلند)
ا.ت . چته🫤
لوکاس . خستمه
ویو لوکاس
یهو ا.ت اومد تو گوشم گفت
ا.ت . میدونم دیشب تا صبح نخوابیدی همش داشتی وسایل ما رو میچیدی حالا هم بورو بخواب من ناحار درست میکنم
لوکاس . نه خدم درست میکنم بورو لباس خونگی بپوش
رفتم لباس مدرسه هامو در آوردم یه شرتک پوشیدم بدون پیراهن اممم خب ما خیلیییییی با هم راحتیم رفتم تو آشپزخونه شروع کردم ناهار درست کردن میخواستم فسنجون درست کنم تا داشت میپخت رفتم نشستم رو گوشه مبل سه نفره سرمو کردم تو گوشی که دیدم رزی اومد رو مبل دراز کشید سرشم گذاشت رو پاهام رو پهلو دراز کشیده بود طوری که پشتش به من بود
رزی . پیراهن تنت نیست سیکس پکات پیدان
لوکاس . میخوای بهشون دست بزنی
رزی . آره
رزی دستشو آورد که سیکس پکامو لمس کنه و لی اشتباهی دستشو گذاشت پایین تر و دستش رفت رو یچیزی که نباید میرفت اول نفهمید یکم لمسش کرد بعد یهو وایساد دیگه تکون نخورد فکر کنم فهمید با دستش چی رو گرفت
رزی . ببخشید(پا شد رفت)
داشتم سوار ماشین میشدم اون دختر خوش اندامه اومد سمتم
ا.ت . سلام جذاب
جونکوک . سام علیک ، فرمایش
ا.ت . اممم خب ما تازه اومدیم این......
جونکوک . میدونم تازه اومدین تو این مدرسه تو همونی که با اون دوستت لوکاس کنارم میشینید
ا.ت . رفیق شیم
لوکاس . شما دوتا دارین با هم چی میگین
جونکوک . فکر کنم یه رفیق با هیکل کوچولو پیدا کردم
ا.ت . شمارمو بزن ۰۹۱۶.......
ویو ا.ت
ا.ت . شمارمو بزن......
جونکوک . بهت زنگ میزنم فعلا(خواست بره...)
ا.ت . وایسا بینم
جونکوک . چیه؟؟
ا.ت . چی سیوم کردی
جونکوک . خدت ببین(صفحه گوشی رو به ا.ت نشون داد)
ا.ت . چرا سیوم کردی کوچولو 😶
جونکوک . تو آینه نگاه به هیکلت بکن میفهمی چرا سیوت کردم کوچولو 😌😉
ا.ت . 😐
جونکوک . من دیگه رفتم
ا.ت . به سلامت
سوار ماشینم شدم با حرکت کردم سمت خونه بقیه هم پشت سرم داشتن میومدم رسیدیم خونه ماشینامونو پارک کردیم و بعد رفتیم تو
لوکاس . آهههههههههههههههههه(خیلی بلند)
ا.ت . چته🫤
لوکاس . خستمه
ویو لوکاس
یهو ا.ت اومد تو گوشم گفت
ا.ت . میدونم دیشب تا صبح نخوابیدی همش داشتی وسایل ما رو میچیدی حالا هم بورو بخواب من ناحار درست میکنم
لوکاس . نه خدم درست میکنم بورو لباس خونگی بپوش
رفتم لباس مدرسه هامو در آوردم یه شرتک پوشیدم بدون پیراهن اممم خب ما خیلیییییی با هم راحتیم رفتم تو آشپزخونه شروع کردم ناهار درست کردن میخواستم فسنجون درست کنم تا داشت میپخت رفتم نشستم رو گوشه مبل سه نفره سرمو کردم تو گوشی که دیدم رزی اومد رو مبل دراز کشید سرشم گذاشت رو پاهام رو پهلو دراز کشیده بود طوری که پشتش به من بود
رزی . پیراهن تنت نیست سیکس پکات پیدان
لوکاس . میخوای بهشون دست بزنی
رزی . آره
رزی دستشو آورد که سیکس پکامو لمس کنه و لی اشتباهی دستشو گذاشت پایین تر و دستش رفت رو یچیزی که نباید میرفت اول نفهمید یکم لمسش کرد بعد یهو وایساد دیگه تکون نخورد فکر کنم فهمید با دستش چی رو گرفت
رزی . ببخشید(پا شد رفت)
۴.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.