✨🦋✨
✨🦋✨
{عشقم بادیگارده}
[part8]
∆پرش زمانی به وقتی که سفارش ها رو اوردن∆
ویو لینا
وقتی غذا ها رو آوردن از اون جایی که نمیتونستم درست غذا بخورم داشتم به این فکر میکردم که یه بهونه ای بیارم غذامو نخورم و اگر نه آبروم میره
+ ای وایی
÷چیشده؟
٪ چیشده؟
+ اوم هیچی گوشیم شارژش تموم شده
٪ خب عیبی نداره از گوشی من استفاده میکنی
+ من استفاده ای ندارم ولی اگر لوکاس زنگ بزنه نگرانم میشه باید برم
÷ بیخیال رفتی خونه بهش بگو
٪ آها راس میگه
÷ خب لینا بودی دیگه درسته؟
+ اهوم
÷ لینا تو نمیتونی غذا بخوری
+ چرا؟
÷ دستت
+ آها امممم زیاد گشنـ...
÷ دهنتو باز کن
٪ اووو این وسط داره یه اتفاقاتی میوفته
+ چی؟
÷ چی؟
٪ هیچی هیچی به کارتون برسین
∆پرش زمانی∆
موقع برگشت خواستم قدم بزنم برای همین راننده و بادیگاردم رو راهی خونه کردم هوا کم کم داشت تاریک میشد که یهو بارون شدیدی گرفت رفتم توی یه مغازه و یه چتر خریدم
§پرش مکانی§
ویو لوکاس
هر چی به لینا زنگ زدم جواب نداد نگرانش شدم نکنه اتفاقی افتاده باشه نمیشه باید پاشم برم پا شدم لباس بپوشم که یکی در زد
- بله؟
= منم پسرم
- انجوما بیا تو
= پسرم من حالم زیاد خوش نیست نیاز به استراحت دارم میشه مرخصی بگیرم برم خونه؟
- ام البته برید هر وقت که بهتر شدید میتونید بیاید
انجوما دستش رو گذاشت روی پیشونی ام بعد گفت
= پسرم بیرون نرو هوا سرده همین جوری تب داری بدتر نشه
و...
#ادامه_دارد...
{عشقم بادیگارده}
[part8]
∆پرش زمانی به وقتی که سفارش ها رو اوردن∆
ویو لینا
وقتی غذا ها رو آوردن از اون جایی که نمیتونستم درست غذا بخورم داشتم به این فکر میکردم که یه بهونه ای بیارم غذامو نخورم و اگر نه آبروم میره
+ ای وایی
÷چیشده؟
٪ چیشده؟
+ اوم هیچی گوشیم شارژش تموم شده
٪ خب عیبی نداره از گوشی من استفاده میکنی
+ من استفاده ای ندارم ولی اگر لوکاس زنگ بزنه نگرانم میشه باید برم
÷ بیخیال رفتی خونه بهش بگو
٪ آها راس میگه
÷ خب لینا بودی دیگه درسته؟
+ اهوم
÷ لینا تو نمیتونی غذا بخوری
+ چرا؟
÷ دستت
+ آها امممم زیاد گشنـ...
÷ دهنتو باز کن
٪ اووو این وسط داره یه اتفاقاتی میوفته
+ چی؟
÷ چی؟
٪ هیچی هیچی به کارتون برسین
∆پرش زمانی∆
موقع برگشت خواستم قدم بزنم برای همین راننده و بادیگاردم رو راهی خونه کردم هوا کم کم داشت تاریک میشد که یهو بارون شدیدی گرفت رفتم توی یه مغازه و یه چتر خریدم
§پرش مکانی§
ویو لوکاس
هر چی به لینا زنگ زدم جواب نداد نگرانش شدم نکنه اتفاقی افتاده باشه نمیشه باید پاشم برم پا شدم لباس بپوشم که یکی در زد
- بله؟
= منم پسرم
- انجوما بیا تو
= پسرم من حالم زیاد خوش نیست نیاز به استراحت دارم میشه مرخصی بگیرم برم خونه؟
- ام البته برید هر وقت که بهتر شدید میتونید بیاید
انجوما دستش رو گذاشت روی پیشونی ام بعد گفت
= پسرم بیرون نرو هوا سرده همین جوری تب داری بدتر نشه
و...
#ادامه_دارد...
۳۱۹
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.